خوشبختانه به همت پژوهشگران، احمد غزالی و آثار و اندیشههایش نزد فارسیزبانانِ علاقهمند کموبیش شناخته شده است. از میان آن پژوهشگران بهویژه به دو تن باید اشاره کرد: یکی احمد مجاهد که چاپ انتقادی مجموعه آثار فارسی احمد غزالی را به همراه مقدمهای مفصل فراهم آورده (انتشارات دانشگاه تهران، چاپ نخست 1358، چاپ سوم 1376) و متن عربی تقریرات او -مجالس- را به همراه ترجمهی فارسی منتشر کرده (دانشگاه تهران، 1376) و نوشتههای عزالدین محمود کاشانی و حسین ناگوری و مولفی ناشناخته از قرن نهم را در شرح سوانحالعشاق گرد آورده و تحت عنوان “شروح سوانح” به چاپ سپرده است (انتشارات سروش، 1372)؛ دیگری نصرالله پورجوادی که سالها پیش تکنگاری راهگشایی با نام “سلطان طریقت” دربارهی زندگی و در شرح آثار و اندیشههای احمد غزالی نوشته (انتشارت آگاه، 1358) و هم تصحیح انتقادی متن سوانح را به دست داده و هم آن را به انگلیسی ترجمه و منتشر کرده است و هم در جایجای دیگر آثارش به اقتضای مباحث به اهمیت احمد غزالی و خصوصاً سوانحالعشاق او پرداخته است (از او نسخهی صوتی و شنیداری گزیدهای از سوانح نیز منتشر شده که مغتنم است. بنگرید به اینجا).
شخصاً به عرفان و تصوف بهمثابه مسیر شناخت نظری یا سلوک عملی چندان علاقهمند نیستم، اما قدر سنت عرفانی زبان فارسی را میدانم و به آن دلبستگی دارم از آن جهت که نه فقط بخشی پربار از ادبیات فارسی را رقم زده، بلکه به عنوان بخشی از تاریخ اندیشهی ما راهی را گشوده است برای به دست دادن تفسیرهایی همدلیبرانگیزتر از دین و تصویرهایی دلانگیزتر از خدا. با تصوف و بهخصوص سنت عرفانی ایرانیان و فارسیزبانان است که فهم از خدا به مثابه انسانوارهای بردهدار جایش را به درک خدا بهمثابه معشوقی نامحدود میدهد.
احمد غزالی و بهویژه تألیف مشهور او به زبان فارسی –سَوانِحُ العُشّاق– در تثبیت این گذار در تاریخ اندیشهی ما نقشی چشمگیر و شایستهی توجه دارد. سوانح کتابی است دربارهی عشق، اما نه عشق از آن گونه که مثلاً رازی یا ابنسینا از آن سخن گفتهاند و گرفتاریی عصبشناختی یا روانشناختی است که باید برای رفع و حل آن کوشید. آنچه احمد غزالی در نظر دارد بیش از آنچه روانشناسی عشق به عنوان انفعال نفسانی و حالتی ذهنی باشد، به نوعی بررسی عشق در مرتبهای معرفتشناختی و نیز وجودشناختی است. او بنیاد هستی را عشق میبیند و میکوشد بگوید که مراتب آن در سلسله مراتب وجود و نیز سلسله مراتب شناخت چگونه است. این کار را هم در قالبی مناسب با رویکردش انجام میدهد، در قالب گزینگویههایی شاعرانه اما منسجم که جهانبینی او را نمایندگی میکند.
سوانح احمد غزالی خوشبختانه در سال گذشته به صورت دوزبانه در پاریس منتشر شد. ترجمهی فرانسهای که توسط پاتریسیا پیک-سرناگلیا با همکاری رضا رکوئی فراهم آمده به صورت صفحه به صفحه در برابر اصل فارسی قرار گرفته و با پیشگفتاری به فرانسه از نصرالله پورجوادی به چاپ رسیده است. این کتاب یکی از کتابهای مجموعهی پرباری است که انتشارات آرماتان زیر نظر عطا آیتی به زبان فرانسه دربارهی ایران منتشر میکند.
متنهای دوزبانه را بسیار دوست دارم، چرا که خواننده را با چالش دریافت دقیقتر متن رویارو میکند. هر ترجمهای تلاشی است برای فهم و عملاً تفسیری است موجز از متن به زبانی دیگر. مشارکت در این فرایند فهم و تفسیر و بیان فرصت ارزشمندی است که متنهای چندزبانه به راحتترین صورت در اختیارمان میگذارد. کاش ناشری در ایران با هماهنگی حقوقی با ناشر فرانسوی، این کتاب را در ایران هم چاپ کند. بهویژه اگر بشود متن را سهزبانه و به همراه ترجمهی انگلیسی نصرالله پورجوادی منتشر کرد برای علاقهمندان فرصتی خوشایند خواهد بود. زمانی در اینجا دو سه ناشر مهم ایرانی مجموعههایی دوزبانه چاپ میکردند که مفید بود. وقتی اصل فارسی را با ترجمه به زبانی دیگر با هم پیش چشم داشته باشیم ناگزیر به ظرایف متن اصلی که -در حالت عادی ممکن است به سرعت و بیتأمل آن را بخوانیم- بیشتر دقت میکنیم. فرقی هم نمیکند متن فارسی چند قرن پیش باشد یا نوشتهای معاصر. برای خودم این تجربه همیشه بصیرتبخش بوده است، اینکه مثلاً ببینم جملاتی از شعر فروغ فرخزاد یا بوف کور هدایت که پیشتر به چه سادگی از آنها گذشتهام وقتی با ماجرای بیان آنها به زبانی دیگر مواجه باشیم چقدر متفاوت به نظر میرسد. شاید این تجربه کمک کند “فتیشیسم” “متن فرنگی”(!) هم در ذهن عدهای کمرنگ شود. هیچوقت فراموش نمیکنم در جلسهای با حضور مستشرقی آلمانیزبان یکی از هموطنانِ همزبانمان با نهایت احساس کهتری زبانی پرسید نظر او دربارهی ترجمههای متون هیدگر به زبان فارسی چیست. دوست مستشرق آلمانی هم جواب داد که این ترجمهها به اندازهی خود نوشتههای هیدگر رسا نیست، و من داشتم با حیرت فکر میکردم مگر این مشکل زبان فارسی یا معجزهی زبان آلمانی است که چنین با اعجاب و حسرت از آن حرف میزنند، هر متنی در زبان اصلی از ظرفیتهایی استفاده میکند که عیناً و به طور کامل در زبانی دیگر وجود ندارد و مترجم بنا نیست تکلیف مالایطاق خلق دوبارهی عین متن در زبانی دیگر را به عهده بگیرد (این محال بودن همانقدر دربارهی ترجمهی “هستی و زمان” صادق است که دربارهی ترجمهی “اتل متل توتوله”!). بگذریم، غرضم این بود که انتشار متنهای ارزشمند فارسی در برابر ترجمههای خوب به زبانهای اروپایی هم به دریافت بهتر متن مبدأ یاری میرساند و هم تواناییهای زبانی علاقهمندان را در زبان مقصد بیشتر میکند و هم قاعدتاً باورهای عوامانهی برخی روشنفکرانمان را دربارهی زبانهای اروپایی و زبان فارسی اصلاح میکند. سوانح به عنوان متنی ارزشمند از میراث زبان فارسی که ترجمههایی خوب و راهگشا به انگلیسی و فرانسه دارد حتماً ارزش این را دارد که در ایران نیز به صورت چند زبانه منتشر بشود.
Edition bilingue français-persan
Ahmad Ghazâlî
Patricia Pic-Sernaglia (Traducteur)
Reza Rokoe (Traducteur)
Nasrollah Pourjavady (Préfacier)
Paris / 2021