رد کردن و رفتن به مطلب
منو
  • دوست داشتنی‌های من
  • خواندنی ها
  • خبرها
  • نوشته ها و گفته ها
  • دفتر یادداشت های بد
  • شنیدار/دیدار
  • دیدگاه‌های شما
    • دیدگاه‌های شما
    • ارسال دیدگاه
  • درباره نویسنده / درباره سایت
    • درباره نویسنده / درباره سایت
    • زندگی‌نامه و فهرست آثار
    • راه های تماس

محمدمنصور هاشمی

ما کم شماریم

منو

“سنت لطفا” ، “مدرنیته لطفا”

انگار پرسیده باشند ” چای یا قهوه؟ “. می خواهیم فکر کنیم و بگوییم کدام یک را میل داریم. این نحوه برخورد بسیاری از ماست با پرسش مدرنیته. مساله سنت و مدرنیته را هم در دستگاه مفهومی دوگانه ساز و ایدئولوژی پرداز خود می بریم و هر دو طرف را انتزاعی می کنیم و یکی از طرفین را آرمانی، بعد میان خیر محض و شر محض انتخاب می کنیم. چه انتخاب آسانی.

فرقی نمی کند کدام را آرمانی کرده باشیم و “سنت” میل داشته باشیم یا “مدرنیته”، کل این فرایند فرایندی است خیالی و بی ارتباط با واقعیات. در برابر واقعیت سرسخت ، بر خلاف حرفهای قالبی رایج، صرف خواستن توانستن نیست و کار نشد هم دارد. واقعیت سرسخت این است که مدرنیته نام دوره ای تاریخی است. دوره ای که پرسش از آن و پرسش از پیش از آن فقط وقتی ممکن می شود که در آن قرار گرفته باشید. همین که با این دوگانه مواجه می شوید یعنی گذشته درگذشته است. این هم البته به این معنا نیست که پس هیچ سنتی در عالم باقی نمانده است. خود مدرنیته از دل سنت برآمده است و بقایای سنت های فراوان هم در آن ادامه حیات می دهند، کشمکش و تعارض هم دارند، اما همگی در دل این دوره تاریخی جدید. چنانکه در تابستان بهار و پس از انقلاب صنعتی، کشاورزی. از هیچ دوره ای نمی توان به عقب بازگشت و میان حال و گذشته یکی را برگزید. آنچه از گذشته ماندنی است در حال امتداد می یابد.

مدرنیته چه بر اساس تحلیل های فلسفی پیامد تکوین فاعل شناسا و پیدا شدن فکر تصرف در عالم متعلق شناسایی باشد و همزاد درک زمانمندی و تاریخمندی بشر و دانش او، چه مطابق تبیین های جامعه شناختی نتیجه حرکت از مناسبات کاری مکانیکی به سوی مناسبات ارگانیک و تبدیل اجتماعات به جامعه و پیدایش شهر و عمومیت یافتن عقلانیت و افسون زدایی از هستی باشد و چه بر مبنای نگرشهای اقتصادی محصول روابط بازرگانی و پولی جدید و انباشت سرمایه، چه مبتنی بر داده های تاریخی حاصل توسعه دریانوردی و رویارویی با سرزمین های تازه و به کار گرفتن اسلحه های کارآمد باشد و چه بر اساس اطلاعات الهیاتی همزاد نهضت اصلاح دین، چه مبتنی بر رویکرد علم محور حاصل درک ریاضی گونه و هندسی – مکانیکی از عالم باشد و چه همه اینها و بسی بیش از اینها، به هر روی دیرگاهی است که روی داده است و گسترش یافته است و چنان شکل و شمایل دنیا را تغییر داده که دیگر، جز بقایای اقوام ابتدایی و قبایل بدوی، نمی توان فرهنگ و سرزمینی را یافت که در مدرنیته وارد نشده باشد.

در چنین فضایی، پرسش از نسبت ما با مدرنیته، اگر بهانه ای باشد برای رسیدن به خودآگاهی تاریخی ( آنگونه که طرح آن به جای دوگانه شرق – غرب با چنین غرضی بوده است) پرسشی است موجه، وگرنه چیزی نیست جز پرسشی ظاهرا بزرگ و اندیشه سوز و باطنا بی معنی و کلیشه ای که ممکن است به عنوان سرگرمی ذهنی به کار آید اما در عالم واقع کمترین اثر و فایده ای ندارد.

اصلا انتخابی میان سنت و مدرنیته در کار نیست تا به آن معنایی نمادین ببخشیم و اگر محافظه کاریم “سنت” بخواهیم و اگر منورالفکر “مدرنیته” و اگر نه این و نه آن “مخلوط”. لاجرم “خوب” و “بد”ی هم در کار نیست، چون هر دوره ای امکانات خود را دارد و مخاطرات خود را، محاسن خود را و معایب خود را. برای رها شدن از این قالبهای خیالی و مقایسه های تو خالی شاید بهتر باشد کم کم پرسش بزرگ سنت و مدرنیته را به مساله های کوچکتر موردی و کاربردی تجزیه کنیم.

بر اساس برخی گزارشها جهان بینی های کهن چین و هند و ژاپن – که دیگر به سختی می توان نشانی از آنها یافت – با رویکرد غالب بر مدرنیته ناسازگاری های بنیادین داشته اند. بر مبنای داده های تاریخی در کشورهای غربی کلیسا نخست به سختی در برابر علم جدید ایستاده است. دانستن چنین نکاتی برای شناخت بهتر مدرنیته و دوره های پیش از آن مفید است، ولی الزاما کمکی به حل مشکلات عینی و فعلی ما نمی کند. ما خواسته یا ناخواسته در دنیای جدید واقع شده ایم. در این دنیا گرفتاری هایی هم داریم اما اتفاقا گرفتاری هایمان اغلب از سنخ گرفتاری های خاور دور یا کلیسا نیست. به عبارت دیگر می توان گفت نه تنها مساله انتخاب میان سنت و مدرنیته وجود ندارد بلکه اساسا “سنت” یکپارچه واحدی وجود ندارد تا مواجهه آن با مدرنیته مسایل مشترک جهانشمولی را رقم بزند. سنت های مختلف برای کنار آمدن با شرایط جدید مسایل متفاوتی دارند. فرهنگ هایی در استفاده از تکنولوژی تردیدهایی داشته اند و فرهنگ هایی به علم به دیده تردید نگریسته اند و فرهنگ هایی تمتع از دنیا را مذموم شمرده اند. اما از قضا ما ایرانیان میراث دار فرهنگ و تمدن اسلامی، عموما ( و با صرف نظر از برخی گرایشهای افراطی صوفیانه) نه با تکنولوژی مساله ای داشته ایم و داریم و نه با علم و نه با برخورداری از دنیا. هم علم و هم تکنولوژی را بر مبنای سنت خود کم و بیش به راحتی و با آغوش باز پذیرفته ایم و حتی فکر تصرف در طبیعت و مسخر ساختن آن هم برایمان ثقیل نیست و به همین جهت مثلا مشاهده می کنیم که در ایران برای باروری و لقاح مصنوعی یا عمل تغییر جنسیت نه تنها منع جدی وجود ندارد بلکه امکاناتی بیش از همگنان و نزدیکان وجود دارد.

عمده ترین معضل ما با فرهنگ جهانی شده کنونی معضل حقوقی است. ما دقیقا به این دلیل که سنت حقوقی سنگین و سترگی داریم و به این علت که این سنت نه با فرصت تغییر و تحول تدریجی بلکه ناگهان با دنیای جدید و معیارها و دستاوردهای آن برخورد کرده است با معضلات و گرفتاری هایی مواجه شده ایم که گاه و بیگاه خود را نشان می دهند و به رخ می کشند. اگر به جای بحث های کلانی از قبیل سنت و مدرنیته به این امور انضمامی بپردازیم و انها را تعلیل و تحلیل کنیم برای زیستن در دنیای جدید و تفاهم با جهان آماده تر خواهیم بود. مثلا در مواقعی که غرض از حکم حقوقی خاصی حصول نتیجه ای مشخص بوده است می توان نتیجه را با نتایج دیگر سنجید و اگر نتایج دیگر پربارتر بود از نقض غرض پرهیز کرد، در مواردی که شرایط نوعی زندگی به کلی دیگرگون شده بود و شرایطی دیگر حاکم، می توان به اقتضائات زمانه توجه کرد. اگر شهودهای اخلاقی متعارف مجازات خطایی را متناسب و منصفانه تشخیص نداد، می شود شهودهای اخلاقی را جدی گرفت. اگر یافته های علمی به دانش ما درباره پدیده ای افزود می توان به مقتضای علم و آگاهی عمل کرد. اگر حاصل تبدیل توصیه های اخلاقی به احکام حقوقی هنجار شکنی بیشتر بود می شود حساب اخلاق فردی را از حقوق اجتماعی جدا کرد و از بی اعتبار شدن هنجارها کاست. خلاصه اینکه می شود و باید مسائل را مورد به مورد طرح و از منظرهای مختلف بررسی و در محیطی کارشناسانه و تخصصی حل و فصل کرد. اگر چنین کنیم زندگی آگاهانه تر و با طمانینه تری را در دنیای به ناگزیر مدرنمان برگزیده ایم. باب چنین تاملات و تحولاتی هم ابدا مسدود نیست. مگر نه اینکه روزگاری دنیایمان پر بوده است از غلام و کنیز و حقوقمان مملو از احکام ناظر به آنها ولی امروز به درستی از سخن گفتن درباره برده و برده داری پرهیز داریم و آن را امری مربوط به گذشته می شمریم؟(1)

گرفتاری های فعلی ما در مدرنیته – برخلاف کلیشه رایج سنت و مدرنیته – الزاما شبیه گرفتاری های دیگران نیست. یافتن راه حل برای این گرفتاری ها هم شاید چندان بغرنج نباشد. اما حتما مستلزم این است که از ارزشداوری های پیشاپیش درباره دوگانه های ایدئولوژیک شده ای مثل سنت و مدرنیته رها بشویم و با درک شرایط واقعی و عینی و مطمح نظر قرار دادن دید تاریخی به دنبال حل مسایل خود باشیم. نه صرف مدرن دیدن یک پاسخ آن را در جامعه ما مفید و کارآمد می کند و نه صرف سنتی یافتن آن، آن را مقدس و مصون می نماید. واقعیت سرسخت جور دیگری است.

—————————————————————————————————–
1.این یادداشت کوتاه مجال توضیح راهکارهای ممکن برای حل این مسایل حقوقی نیست. برای نمونه ای از این راهکارها و نتایج احتمالی مترتب بر آن از نظر نویسنده این یادداشت ر. ک. مقاله “حقوق بشر و عدل خد ا: نمونه ای در باز سازی فلسفه حقوق بر مبنای کلام” در کتاب “خدا و بشر : چند مبحث کلامی در تاریخ اندیشه اسلامی”، انتشارات کویر 1389، ص187-198.

نوشته محمد منصور هاشمی
منتشر شده در روزنامه شرق

نوشته شده در نوشته ها و گفته ها

دسته ها

  • خواندنی ها
  • خبرها
  • نوشته ها و گفته ها
  • دفتر یادداشت های بد
  • شنیدار/دیدار
  • دیدگاه‌های شما
  • ارسال دیدگاه
  • درباره نویسنده / درباره سایت
  • زندگی‌نامه و فهرست آثار
  • راه‌های تماس
  • دوست داشتنی‌های من
اجرا شده توسط: منصور کاظم بیکی