اگر ژان کلود کاریر در نوشتن فیلمنامه هیچ فیلم دیگری دست نداشت جز شاهکار رندانهای مثل “جذابیت پنهان بورژوازی” و اگر در مصاحبهاش هیچ نکته جالبی نگفته بود جز نقل این تکیه کلام از بونوئل که “کاش زنده بمیرم” به نظر من گفتگو با او حتما خواندن داشت؛ حالا این را در نظر بگیرید که کاریر نویسنده بخشی از دیدنیترین فیلمهای تاریخ سینماست و نامش نه فقط یادآور لوئیس بونوئل دوستداشتنی که یادآور همکاری او با بزرگان دیگری مثل پیتر بروک، ژان لوک گدار، فولکر شلوندورف، آندری وایدا، میلوش فورمن و مانند اینها. تازه فیلمنامهنویسی تمام کار او نیست، او داستان و زندگینامه و شعر هم نوشته است و ترجمه هم کرده است. کاریر نه تنها نویسندهای حرفهای که یک فرهیخته حرفهای است با شناخت عمیق از سینما و تئاتر و ادبیات در گسترهای چشمگیر. کافی است به خاطر بیاوریم که نویسنده متن اقتباسهای ادبی متعدد، از “مهابهاراتا” و “منطق الطیر” گرفته تا آثار مارکز و کوندرا تا “سنگ صبور” عتیق رحیمی است.
خواندن گفتگوی محسن آزرم، دوست هممدرسه من در دبیرستان فرهنگ، با کاریر برای علاقمندان به سینما میتواند هم آموزنده باشد و هم بسیار لذتبخش. از بحثهایشان درباره اهمیت ادبی داشتن یا نداشتن فیلمنامه و امکان اقتباس از ادبیات در سینما گرفته تا ذکر خاطرات و تجربههای کاری ژان کلود کاریر. صرفا به عنوان نمونه کافی است کسی نگاهی بیندازد به بخشی که کاریر از اقتباس سیرانو دو برژراک سخن میگوید و میرسد به مشکل تبدیل نمایشنامه به فیلمنامه و ماجرای یافتن راه حل را در یک مورد میگوید: کشف این که گندمهای قرن هفدهم طولشان به اندازه قد آدمها می رسیده است و مراجعه به موزه تاریخ طبیعی پاریس و نهایتا کشت چهار هکتار زمین با آن بذر قرن هفدهمی در مجارستان برای درست از کار درآمدن فیلم!
این گفتگو را گفتگویی دیگر با عباس کیارستمی کامل میکند، گفتگویی درباره خود کاریر که در فیلم زیبا و تامل برانگیز “کپی برابر اصل” کیارستمی او را دیدهایم. کیارستمی هنرمندی است که حتی خواندن مصاحبهای با او هنرمندیاش را در درک و دریافت دیگران نشان میدهد.
“فیلم کوتاهی درباره دیگران” را نشر زاوش در اوایل تابستان امسال منتشر کرد. انتشار این کتاب را به محسن آزرم عزیز تبریک میگویم. خیال میکنم خواندن این کتاب برای همه علاقمندان هنر و ادبیات لحظههایی خوشایند را رقم خواهد زد.