دائرة المعارفها امروزه صورت و “فیزیکی” دارند که کم و بیش برای همة کتابخوانان شناختهشده است. اما اینکه پدید آمدن این گونه (ژانر) همزاد چه تصوراتی بوده است و این تصورات چه وضع تاریخی و چه سیری داشته، بحثی را لازم میآورد که میتوان آن را بحث در “متافیزیک” دائرة المعارفنویسی خواند. با تأمل در این بحث میشود نسبت آثاری را که اکنون در ایران تولید میکنیم با نمونههای مشابه در جهان سنجید و از این رهگذر احتمالاً به خودآگاهی تاریخیای رسید که برای ادامة درست مسیر دائرة المعارفنویسی مفید و چه بسا بتوان گفت ضروری است.
دائرةالمعارفنویسی و دانشنامهنگاری به معنایی سابقهای کهن دارد و از قرنها پیش در همة فرهنگهای غنی دانشنامهها و جُنگها و مجموعههای علمی تألیف و تدوین میشده است. نمونههای شاخص فراوان اینگونه آثار در فرهنگ اسلامی و به زبانهای فارسی و عربی برای همة ما آشناست و نیازی به تفصیل مطلب در اینباره نیست.
اما به معنایی دیگر دائرة المعارفنویسی پدیدهای چندان کهن نیست و توجه و تمرکز بر این معناست که میتواند راهگشا باشد و نسبت کارهای ما را به آثار پیشینیان و آثار امروز دنیا روشن کند.
کم و بیش میدانیم و میپذیریم که جدیترین کارهایی که امروزه در حوزة تألیف و تدوین دائرةالمعارفها و دانشنامهها در ایران انجام میدهیم ادامة بیواسطة نمونههای سابق در فرهنگمان نیست، بلکه مبتنی بر روشها و معیارهایی نوین است. به این معنا است که گاه خود را در دائرة المعارفنویسی کمتجربه و در آغاز راه میخوانیم و خویشتن را در مقام تأسیس میبینیم نه تقلید از قدما و بازتولید نمونههای پیشین. حتی میدانیم که برخی از مهمترین و جدیترین دائرة المعارفهایی که تألیف کردهایم و یا در دست تألیف داریم نخست بنا بوده است تنها ترجمهای از نمونههای غربی باشد. واقعیت این است که روشها و معیارهایی که در پیش گرفتهایم مأخوذ از غرب متجدد است. اخذ و اقتباسی که هم ناگزیر و لازمة زمان بوده است و هم در ارزیابیای منصفانه مفید. اما اگر _ چنانکه گاهی تصور میشود _ بپنداریم که این روشها و معیارها صرفاً اموری صوری و فنی در آمادهسازی و تولید کتاب است دچار سطحینگری شدهایم. میتوان نشان داد که این روشها و معیارهای ظاهراً ناظر به امور صوری و فنی مبتنی بر تصورات و آرمانهایی است که بخواهیم یا نخواهیم در پس پشت تولید این آثار حاضر است. این “فیزیک” مبتنی بر “متافیزیکی” است که غفلت از آن، آثار ما را در معرض نقدهای جدی قرار خواهد داد.
نسب دائرة المعارفنویسی به معنی جدید کلمه به دورة روشنگری میرسد. به عبارت دیگر میتوان گفت “ایدة دائرة المعارف” همزاد “ایدة روشنگری” است. از اندکی پیش از آغاز این دورة تاریخی است که واژهنامهها و اصطلاحنامههایی از قبیل” واژهنامه تاریخی”(1) (1673 ) لویی مورری(2) و “فرهنگ فنی”(3) (1704) جان هریس(4) پدید میآید. نمونة شاخص و مشهور این آثار “واژهنامة تاریخی و انتقادی”(5) (1679) اثر پیر بل(6) است. اینها طلیعههای اتفاقیاند که در قرن هجدهم و دورة روشنگری تبلور مییابد: انتشار دائرةالمعارفهای نامدار و اثرگذار از جمله “دانشنامه یا واژهنامة عمومی صناعات و علوم”(7) (1728) اثر افرائیم چمبرز(8) به انگلیسی، “فرهنگ جامع بزرگ”(9) (1732-1750) اثر یوهان هاینریش تسدلر(10) در 64 مجلد به آلمانی و “واژهنامة جدید”(11) (1746-1751) جیان فرانچسکو پیواتی(12) در ده جلد به ایتالیایی. اما مشهورترین کار در این میان نخست بنا بود ترجمة فرانسة اثر چمبرز باشد، بعد به همت ویراستاران و نویسندگانش شهرتی بیبدیل یافت و خصلتی نمونهوار پیدا کرد و امروز با نام مطلق دائرةالمعارف شناخته میشود: ” دائرةالمعارف یا واژهنامة عقلی علوم، صناعات و فنون”(13) (1751-1772) تألیف جمعی از دانشمندان، روشنفکران و “فیلوزف”های فرانسه از قبیل بوفن و لامارک و ولتر و روسو، زیر نظر دنی دیدرو(14) و ژان دالامبر(15) . این اثر خود الگویی شد برای کارهای بعد از جمله “دائرةالمعارف روشمند”(16) که پانکوک(17) تألیفش را آغاز کرد. ناگفته نگذاریم که دائرةالمعارف مشهور بریتانیکا نیز در اصل محصول این دوره است و از 1760 آغاز شده است و اگر آثار پیشگفته تجلیهای روشنگری در انگلستان و آلمان و ایتالیا و فرانسه بود، این اثر را نیز تجلی روشنگری در اسکاتلند دانستهاند.
روشنگری دورة حیرت آدمی است از تواناییهایش. دورهای که کشفهای علمی قرن هفدهم و پیشرفتهای تکنولوژیک و تولیدات صنعتی همزاد و متعاقب آن چشم بشر را خیره کرد و وقتی مثلاً دید میتواند حرکات اجرام سماوی را به صورت صرفاً مکانیکی توضیح دهد و پیشبینی کند به علم و عقل خویش مؤمن شد.(18) با همین علم و عقل به نقد نهادها و مراجع اقتدار پیشین پرداخت و طرحی نو برای دین و دولت افکند. ناباوران را هم دنکیشوتوار به مصاف آسیابهای بادی فرستاد. خدا به نیوتن گفته بود “باش” و همه جا را روشنی فراگرفته بود.(19) دورههای قبل که در مقابل این روشنی عصر تاریکی و ظلمت جهل دیده میشد، به تعبیر مشهور کانت عصر کودکی و محجوریت انسان بود، کودکی و محجوریت به تقصیر خویشتن. روشنگری دورة رشیدشدن انسان بود. دورة شعار جرئت کن بیندیشی(20). دورة باور بشر به قدرتش در تصرف در دنیا و تغییر آن، دورة بیرونآمدنش از قید قیمومت و تردید در دستاوردهای گذشته و لذا دورة نقادی تاریخی.
روشنگری همزمان دورة زوال فئودالیسم بود و رشد بورژوازی. پدیدآمدن طبقة متوسط و خارجشدن بسیاری از انحصارات از دست اشراف و طبقات بالای جامعه و از جمله انحصار دانش. دورة توسعة صنعت چاپ و تولید انبوه کتاب و مطبوعات. دورة روزنامهنویسی و روزنامهخوانی. دورة آموزش همگانی مبتنی بر ایدة انسانیت و اشتراک عقل و تغییرپذیری طبع و حقوق برابر، دورة تأکید بر اهمیت تعلیم و تربیت.
دائرة المعارفها و بهویژه دائرة المعارف فرانسه تجلیهای آن آرمانهایند در این اوضاع و احوال تاریخی. دائرة المعارف تلاشی بود برای جمع و تدوین دانش بشر و عرضة آن به صورت نظاممند به مخاطبان بسیار. تلفیقی از علم تجربی و استدلال قیاسی با ایمان به عقلی که در عنوان دائرةالمعارف فرانسه به آن اشاره شده و علمی که در سراسر آن تبلور یافته است، تحت تأثیر کسانی مانند دکارت و نیوتن و در تلاش برای تکمیل طرح فرانسیس بیکن در طبقهبندی علوم (کسانی که دالامبر در مقدمهاش از آنها نام برده است). آرمان اصحاب دائرة المعارف به تعبیر دیدرو فراهمآوردن همة معارف پراکنده بر روی زمین و عرضة آنها در قالب نظام کلی معرفت به همة ابناء بشر بود. سودای آنان این بود که از منظر خدای علم چنان با اشراف به عالم بنگرند که کل آن یک واقعیت بزرگ دیده شود. در پیوند با همین آرمانها و سوداها بود که ساختاری که امروزه به عنوان ساختار دائرة المعارفی میشناسیم بهوجود آمد: نظام ارجاعات متداخل، صورت منضبط و منظم، بیان یکدست و وحدت اصطلاحات و واضح و متمایز بودن تصورات بیان شده (براساس فکر پیوستگی علوم و نظام کلی(21) و باور به عقل و عمومیکردن دانش) و نیز تصور بیطرفی و گزارش محض حقیقت بودن فارغ از جانبداری و پیشداوری.
البته انصاف باید داد که به خلاف آنچه مشهور است حامیان روشنگری و از جمله همین اصحاب دائرة المعارف محدودیتهای انسان و علم او را نیز میشناختند و میدانستند که آنچه انجام میدهند مطلق نیست. در توانایی برای نیل به یقین در حوزههایی از جمله مسائل تاریخی تردید میکردند و قطعیت و یقین را در امور ریاضی و هندسی میجستند. اما این هم هست که این شک و تردیدها بیشتر دامن معارف قدیم را میگرفت و ناظر بر زیادهرویهای عقلِ فارغ از مشاهده و تجربة علمی بود. آنها به آینده ایمان داشتند و تصورشان این بود که با گامهایی چند میتوان کار علم را به سامان رساند. دائرة المعارف آنها جمعآوری دانش موجود با چشمداشتن به آینده و معطوف به آن بود. تصوری که در تصویر اول کتابشان(22) انعکاس واضحی یافته است: حقیقت در میانه ایستاده است و نورش ابرها را کنار میزند. عقل و فلسفه در سمت راست او میکوشند حجاب از چهرهاش برگیرند و الهیات نشسته زیرپای حقیقت از او نور میگیرد. علوم در دست راستاند و صنایع و هنرها که در کار تدارک و اهداء تاج گلی به حقیقتاند در دست چپ. حقیقت برفراز سر جمعیت در حال آشکار شدن است.
همین نگاه و نگرش و همین متافیزیک تازه همزاد روشنگری بود که سبب میشد دائره المعارف فرانسه نه صرفا کاری محققانه در راستای جمعآوری دانش و اطلاعات و به اصطلاح امروزی “دائره المعارفنویسانه” که کاری زنده و خلاق و بحثانگیز و و مناقشهآفرین باشد. دائره المعارف فرانسه در روزگار خود اثری بود بسیار موثر، اثری بود روشنفکرانه که انتشار هر مجلدش ماجراها داشت، ماجراهایی که نه فقط بخشی از تاریخ علم و اندیشه در آن دوره که تاریخ کشمکشهای سیاسی و اجتماعی به طور کلی را رقم میزد. به هیچ روی بیوجه نیست که ویل و آریل دورانت بخشی از تاریخ تمدن خود را به ماجراهای این کتاب اختصاص دادهاند. دائرهالمعارف در قرن هجدهم تجلی عینی آرمانهای پیشرو زمانه بود.
اینکه در عمل چه نتیجهای حاصل شد و دائرةالمعارف فرانسه تا چه حد به معیارهایی که میجست و میپسندید رسید و پایبند ماند محل بحث من نیست. اما آرمان آنها تا مدتها نه تنها باقی بود که حتی دچار جمود و جزمیت هم شد. چنانکه درکی که شاید با اندکی مسامحه بتوان آن را درک پوزیتیویستی خواند به حیطة علم تجربی محدود نماند و دامن حوزههایی نظیر تاریخنگاری را هم گرفت. نمونة معروف و متأخر این نگرش “تاریخ مدرن کمبریج”(23) (1902-1912) است که آرمان پدیدآورندة اصلیاش لرد اکتن(24) تدوین و تألیف “کامل” معرفت حاصل از قرن نوزدهم بود به صورتی که تعداد هرچه بیشتری از آدمیان بتوانند از آن بهره ببرند. او بر آن بود که با برنامهریزی و تقسیم کار میتوان به آن تألیف کامل رسید و تاریخی پدید آورد که هر چند هنوز “تاریخ نهایی”(25) نیست در مسیر تحقق آن است. ویژگی چنین اثری جمعآوری حداکثر همة اطلاعات و دادههای ممکن بود و ارائه آنها به صورتی چنان یکدست که هیچکس بدون دیدن امضای مؤلفان نتواند تشخیص دهد هر بخش را چه کسی نوشته است. او در عبارتی که برای بحث ما دربارة دائرة المعارفنویسی طنینی معنیدار دارد نوشت که مورخان خوش داشته باشند یا نه ناگزیرند به مؤلفان “دائرةالمعارف” تبدیل شوند. دائرة المعارف به این معنا میدان گردآمدن همة اطلاعات و معارف خرد و کلان بشری است.
اما نیمقرنی از آرمان خوشبینانة اکتن نگذشته بود که جانشین او و سرویراستار “تاریخ مدرن کمبریج نوین”(26) (1957) سِر جورج کلارک(27) رسماً اعلام کرد که مورخان دیگر در انتظار روزی که در آن تاریخ نهایی تدوین شود نیستند. واقفاند که آثارشان ابدی نیست و کارهای بعدی جایشان را خواهد گرفت و آرمان عرضة حقیقت مطلق و علم کامل رنگ باخته است. امروزه نظر اکتن مثالی است از سودای تبدیل تاریخ به علم مطلق در کتابهای ناظر به فلسفة علم تاریخ. اما این تنها نظر آن شخص خاص دربارة تاریخنویسی نیست که کنار رفته است. ایمانها و آرمانهای روشنگری ــ که در واقع پروژة مدرنیته بود ــ به همان سرعتی که به اوج رفت فرود آمد و نقادیی که روشنگری بنیاد گذاشت دامن خودش را هم گرفت.اکنون چالشهایی ایجاد شده است که میتوان آنها را چالشهای پست مدرن خواند. چالشهایی که “دائرة المعارف” همزاد “روشنگری” را نیز به میدان میخواند. قصة روشنگری و نقد و دفاع از آن هنوز در جریان است. آنها که آن را پروژهای ناتمام مییابند از آرمانهایش دفاع میکنند و کسانی که شکستخوردهاش میدانند میراثش را مورد حمله قرار میدهند. بهرحال تقدیر دائرة المعارفنویسی تغییر کرده است.
چندی است که دائرة المعارفها و دانشنامهها متواضعتر شدهاند و در پی ترسیم صورت کامل دایرة معارف بشری نیستند. بیشتر محصولاتی فرهنگیاند تابع شرایط صنعت فرهنگ. برخی عمومیاند و برخی تخصصی، گونهگون و رنگرنگ، با معیارها و ضوابط متناسب با هر اثر، همگی در تلاش برای روزآمد شدن و کمک کار و همراه مراجعان بودن و جلب نظر مخاطبان و مشتریان. شاید بد نباشد دو مفهوم جعل کنیم و بگوییم دائرة المعارفهایی که فرزند بیواسطة روشنگری بودند “دائرة المعارفهای علممحور” بودند و اینها که فرزند با واسطة اویند ” دائرة المعارفهای مخاطبمحور” ند. در واقع در این عرصه نیز همانند عرصههای دیگر “مخاطبمحوری” حاکم شده است.
تولید دانشنامه به معنی جدید کلمه در ایران به نخستین مواجهههای آگاهانه با تجدد در دورة قاجار برمیگردد: نامه دانشوران ناصری. این تلاشها در پیش از انقلاب با جهد برای ترجمه و تکمیل ویرایش اول “دائرةالمعارف اسلام”(28) و پدیدآوردن دانشنامه ایران و اسلام ادامه یافت و در دائرة المعارف فارسی مرحوم دکتر غلامحسین مصاحب و همکارانشان به بار نشست. ولی پس از انقلاب اسلامی است که دائرة المعارفنویسی نزد ما چنین ابعاد وسیعی یافته و با چنین اقبالی مواجه شده است. طبق آمارهای موجود ما اینک در بهار دائرة المعارفنویسی در ایران قرار داریم. تا جایی که اکنون از تولید بیش از دویست دائرة المعارف در ایران سخن به میان میآید(29). گویی پس از انقلاب خواستهایم با رجعت و رجوعی به ذخیرة گذشته ببینیم و بنمایانیم که سرمایه و اندوختهمان چقدر است و در کجا ایستادهایم. آرمان جمع و تدوین همة معارف پیشین و میراث گذشتگان برآمده است و برای تحقق آن در قالب دائرة المعارفها و دانشنامههای گوناگون سعی و کوشش شده است (این امر قابل مقایسه است با ایدة دائرة المعارف فرانسه که “پیش” از یک انقلاب ــ انقلاب فرانسه ــ و معطوف به بعد بود) در کارهای جدیتر این عرصه همّ پدیدآورندگان مصروف این هم شده که با پیش چشمداشتن ضوابط و معیارهای جهانی کارها بهروز و روشمند باشد. همین امر به رشد معیارهای تحقیق و تألیف کمک کرده است. هم فکر و آرمان اصلی ارجمند بوده است و هم مجاهدت و کوششی که برای تحقق آن میشود شایستة تقدیر است. در اینها جای بحث نیست. اما به نظر میرسد اغلب همان کارهای جدی هم با مشکلی عمده مواجهاند که توجه به آن و تحلیل علل پدید آمدنش میتواند در درک و دریافت وضعی که در آن قرار گرفتهایم و اصلاح و پیشبرد کارها مؤثر باشد. آن مشکل عمده این است: طویلشدن مدت به سرانجامرسیدن این آثار. حجم اکثر این آثار بسیار بیش از پیشبینیهای اولیه خواهد بود و چه بسا اغراق نباشد اگر بگوییم برخی از آنها هرچه پیشتر میروند بیشتر از به پایان رسیدن دور میشوند. برای این امر علل مختلفی میتوان جست. مثلاً میتوان گفت که این جمع و تدوین معارف و ذخائر موجود در میان ما جنبهای حیثیتی یا حتی تفاخرآمیز پیدا کرده و این وضع انباشت هرچه بیشتر آنها را از اطلاعات ایجاب میکند. انگار این دائرة المعارفها قرار است آینة تمام قد همة گذشته باشند و اگر تصویری کوچکتر عرضه کنند چیزی از گذشته و میراث پربار آن کاستهاند. تصوری که نه گذشته شکوهمند و شناختهشدة ایرانی و اسلامی نیازمند آن است و نه مددی به حال میکند. اما این دست علتها علت اصلی نیست و با التفات به آن علت اصلی میتوان اینها را هم رفع کرد. علتالعلل متافیزیک مستتر در کار تولید دائرة المعارف در میان ماست. متافیزیکی قابل قیاس با متافیزیک دائرة المعارف در عصر روشنگری. جدیترین دائرةالمعارفهای امروز ایران سودای جامعیت دارند و میکوشند ظرف بیان تفصیلی علوم و اطلاعات و معارف متفاوت و پراکنده باشند و ذیل هر عنوان و موضوع هیچ دادة قابل ذکری را از قلم نیندازند و مبتنی بر همین مشی به نحو غیرقابل توجیهی در حال حجیم و فربهشدناند. تصور ما از دائرة المعارف آگاهانه یا ناآگاهانه “علممحور” است و این تصور به زبان ساده و خودمانی “قدیمی” شده است. همراه و همپای همین تصور است که تمام تلاشمان را میکنیم به این آثار صبغهای بدهیم که یادآور آن متافیزیک مذکور است، مثلاً با اینکه مقالههای مفصل مستقل از هم را با امضای مؤلفانشان کنار هم گردآوردهایم، با انواع و اقسام ویرایشها میکوشیم همة آنها را چنان یکدست کنیم که نتوان رنگ قلم و برق نگاه مؤلف را در آنها تشخیص داد. گویی از منظری خنثی با بیانی خنثی به تقریر ابدی حقیقت نشستهایم.
در همین سیاق است پدیدآمدن سبک خاصی از دائرةالمعارفنویسی که ظاهراً خاص ماست اما آن را بهغلط مطابق معیارهای جهانی تلقی میکنیم. میدانیم که دائرة المعارف باید موثق و معتبر باشد، اما ما این معتبربودن را به مستندکردن تکتک عبارات و دادهها تفسیر کردهایم. این تفسیر چنان در حال جاافتادن است که گاهی سعی میکنیم نقص دائرةالمعارفهای در دست ترجمه را هم برطرف کنیم و مستندات فراوان در متن مقالاتشان اضافه کنیم. این سبک خاص حاصل خلط دو امر متفاوت است: تدوین مقالات دائرة المعارفی و تألیف مقالات علمی ـ پژوهشی. بر اساس آن متافیزیک علم محور در دائرة المعارفنویسی همة قواعد روز دنیا در حیطة تألیف مقالات علمی را اخذ کردهایم و آنها را در دائرة المعارفهایمان اعمال میکنیم. اگر به دائرة المعارفهای روز دنیا ـ حتی تخصصیترینهایشان ــ نگاه کنیم میبینیم که مقالاتشان سبکی متفاوت از مقالات علمی ـ پژوهشی دارند. استنادات و ارجاعات درونمتنی در آنها حداقلی است و در عوض سعی میشود در انتهای مقالات بهصورت ردهبندیشده منابعی برای ادامة بحث و مطالعة بیشتر معرفی شود. اعتبار و وثاقت مطالب مذکور در مقالات هم اولاً مبتنی است بر اعتبار نویسنده که قاعدتاً در آن زمینه صاحبنظر و دارای پژوهش منتشرشده است و ثانیاً ویراستار یا ویراستاران مجموعه. نحوة عرضة مطالب هم به خوشخوانترین صورت ممکن و کاربرپسند(30) است. حجم مقاله و زبان و بیان آن هم از حیث عامفهم یا تخصصیبودن تابع تعریف گروه هدف و مخاطبان مفروض اثر است. مقالة دائرةالمعارف جای نشاندادن وسعت و عمق تحقیق و به بیان راحت اظهار فضل و مرعوبکردن خواننده نیست. میزان و نحوة دانش عرضهشده در آن هم نه تابع منطق پژوهش و به مقتضای علم بلکه در حدود چهارچوبهای تعریفشدة اولیه است. در حالی که حجم مقالات ما پیشاپیش تعییننشده ــ یا اگر شده اعتنایی به آن نشده ــ و به اقتضای نفس پژوهش و تحقیق پشت آنهاست. نحوة عرضة آنها هم مخاطبمحور نیست، چنانکه مثلاً با اینکه مقالات را به زبان فارسی تألیف میکنیم از ارجاع به ترجمههای فارسی پرهیز میکنیم و اصرار داریم به اصل آثار ارجاع دهیم (در همه جای دنیا به زبانی که به آن تألیف میکنند و مخاطب آن زبان احترام میگذارند و اگر اثری به آن زبان قابل دسترسی باشد معرفی میکنند). در واقع دائرة المعارفهای سرشار از اطلاعات پژوهشیای که ما تولید میکنیم مخاطبان مشخصی ندارند. معلوم نیست چه کسی علاقه دارد کتابی در چندین و چند هزار صفحه داشته باشد که هم دربارة آش و انواع و اقسام آن مقالة پژوهشی مفصل داشته باشد هم دربارة اصطلاحی در علم اصول، هم دربارة محدث قرن اول و هم دربارة هنرپیشة معاصر. بگذریم از اینکه اگر هم چنین کسی وجود داشته باشد و سرمایة خرید و جای نگهداری چنین اثری را هم داشته باشد، باز با سرعت تولید این دائرة المعارفها بالنسبه به حجمشان، عمر کسی کفاف خرید یک دورة کامل از آن را نخواهد داد. با این وصف تکلیف بهروزبودن اطلاعات هم معلوم است. روزی که جلد آخر این آثار انتشـار یابد ــ اگر به خواست خدا انتشـار یابد ــ جلدهای اولشان خود جزء تاریخاند.
واقعیت این است که این دائرة المعارفها از حیث مدخلگزینی دائرة المعارفهای عمومیاند اما از حیث مقالات تخصصی. آن هم چنانکه اشاره شد نه مانند دائرة المعارفهای تخصصی موجود در دنیا که در حد مجموعهای از مقالاتِ اکثراً علمی ـ پژوهشی. ظهور این وضع البته بیجهت نیز نبوده است. تولید دائرة المعارف متکی است بر پژوهشهای موجود و متأخر از آنها . وقتی پژوهش کافی وجود نداشته باشد و وقتی اساساً پژوهشگر معتبر کافی در دسترس نباشد نهادهای تولیدکنندة دائرة المعارف ناگزیر میشوند خود به تربیت پژوهشگر و تولید علم دست اول اقدام کنند. امری که سبب شده ساختار نهادهای تولیدکنندة دائرة المعارف ما به جای اینکه شبیه مؤسسهای انتشاراتی باشد، مطابق مؤسسات پژوهشی شود. طبعاً سرمایهگذاری دولتی و تابع شرایط بازارنبودن هم امکان آثار “علممحور” را بیشتر و علممحوری را در تألیف دائرةالمعارفها تشدید میکرده است. کمی درنگ نشان میدهد که حتی دائرةالمعارفهای دورة روشنگری هم تابع شرایط سرمایهداری تولید بودند و ناگزیر چشم به مخاطبان داشتند. از اینرو در مدت زمانی به نظر ناظران طولانی و با معیارهای ما معقول به پایان میرسیدند، چنانکه دائرة المعارف فرانسه با همة مشکلاتی که در طول راه با آن مواجه شد ظرف 21 سال به سرانجام رسید و پروندهاش بسته شد(31).
این همه البته ابداً به معنی انکار ارج و قدر آنچه انجام گرفته و در دست انجام است نیست. اتفاقاً به این نکته حتماً باید عنایت داشت که در شرایطی که در آن قرار داریم مؤسساتی که دانشنامه و دائرة المعارف تولید میکنند به گواهی کارنامههایشان از پرکارترین و جدیترین و پژوهشیترین مؤسسات فعال کشورند و آثاری که پدید میآورند جزء مستندترین و موثقترین تحقیقات در زمینههای مورد بحث به زبان فارسی است. این هم به جای خود جالب و شایان ذکر و شگفتانگیز است که در وزارت علوم مسؤولان مربوطه به جای اینکه به محتوای این محصولات توجه کنند و آنها را ارزیابی نمایند، به تعریف مخاطبمحور روز دنیا مراجعه و استناد میکنند و خلاف شهود خود، این آثار را ــ که اگر عیبی دارند در همان علمی ـ پژوهشیبودن آنهاست ــ پژوهش تلقی نمیکنند(32) .
این سوءتفاهمها و خلطها حاصل شرایطی است که من آن را “ناهمتاریخی” میخوانم. شرایطی که در آن نسبت ما با برخی ایدهها همزمانی است و با برخی ایدههای دیگر درزمانی. وضعی که سبب میشود ایدهها و ضوابط و آرمانها و شرایط انسجام نداشته باشند. توضیح این مطلب و وضع تاریخی نیازمند مجال دیگری است، اما میتوان گفت وضع کنونی دائرة المعارفنویسی در ایران از مصادیق کارکردن در آن شرایط تاریخی است. درک و قبول این شرایط شاید محملی باشد برای رسیدن به نحوی خودآگاهی تاریخی در این زمینه و چراغ راهی بشود برای اینکه در مسیر درستتری حرکت کنیم.
گذشتگان ما میراث ارزشمندی از آثار مرجع برایمان بهجا گذاشتهاند. درست است که آن آثار گاهی جنبة جُنگمانند و کشکولوار داشتهاند و گهگاهی سودای جمعآوری علم طبیعتاً کموسعتتر آن زمانه را، ولی جالبترین نمونههایشان از قبیل رسائل اخوانالصفا و مفاتیحالعلوم و جامعالعلوم و مانند آنها جنبههای کاربردی و آموزشی داشتند و مدخلی بودند برای آشنایی با علوم و فنون و اصطلاحات آنها. در حقیقت آثار آنها به درستی مخاطبمحور بود چنانکه مثلاً فخررازی در ابتدای اثرش ــ جامعالعلوم مشهور به ستینی ــ بهصراحت به سفارشدهندة اثر که مخاطبش است میگوید علوم طرحشده در مجموعه را از نظر بگذراند و به هر موضوعی که توجهش را جلب کرد اشاره کند تا آن را بسط دهد. ضوابط عرضة کار آنها کهن بود و دانششان بالنسبه به این روزگار اندک، بهرغم اینها در شرایط تاریخیای بودند که منطق درست امور را تشخیص میدادند. ما نیز باید به آن منطق رجوع کنیم و از تقلید متافیزیک روشنگری در دائرةالمعارفنویسی دست برداریم. بپذیریم که اثر جامع و کامل وجود ندارد و هر اثری را صرفاً باید با اهداف تعریفشدة اولیه و نیاز مخاطبان مفروضش سنجید. باید همین دائرة المعارفهایی را که در دست تألیف داریم با سرعتی بیشتر و اصلاحاتی در طول کار به انجام برسانیم (فراموش نکنیم که ناقصماندن این آثار(33) _ بهرغم هر نقدی که به آنها وارد باشد ــ نه تنها تلفکردن بیتالمال که ضربهای اساسی به ریشة پژوهش در بسیاری حوزهها در ایران است). همچنین ناگزیریم رفتهرفته حساب سرمایهگذاری در زمینة پژوهش را از سرمایهگذاری در عرصه دائرة المعارفنویسی جدا کنیم و در مورد این قسم اخیر به قواعد صنعت فرهنگ تن دهیم. علم و اطلاعمان را نه فقط از فیزیک آن که از متافیزیکش بهروز کنیم و مخاطبان حال و آیندهمان را پیش چشم داشته باشیم(34).
پینوشتها:
1) Dictionnaire historique
2) Louise Moréri
3) John Harris
4) Lexicon technicum
5) Dictionnaire Historique et critique
6) Pierre Bayle
7) Cyclopaedia or an Universal Dictionary of Arts and Sciences
8) Ephraim Chambers
9) Grosses Verstandiges Universal-Lexicon
10) Johan Heinrich Zedler
11) Nuovo dizionario
12) Gian Francesco Pivati
13) Encyclopédie, ou Dictionnaire raisonné des sciences, des artes, et des métiers
14) Denis Diderot
15) Jean Le Rond d’Alembert
16) Encyclopédie Méthodoque
17) C. J. Panckoucke
18) پاسخ لاپلاس به ناپلئون دربارة عدم نیاز به مفروضگرفتن خدا در اثرش مشهور است:
“Je n’ai pas eu besion de cette hypothèse”.
19) به تعبیر الکساندر پوپ:
“Nature and nature’s laws lay hid in night
God said “Let Newton be”,and all was light.”
20) Sapere aude
21) عنوان اثر هگل،”دائرةالمعارف علوم فلسفی”(Enzyklopädie der philosophischen Wissenschaften) نیز حاکی از همین تصور است.
22) نقاشی از شارل نیکولا کوشن دوم (Charlas-Niicholas Cochin II) تصویرشده به سال 1764 و کلیشهشده بوسیلة پرووست (B. L. Prevost)
23) Cambridge Modern History
24) Lord Acton
25) ultimate History
26) New Cambridge Modern History
27) Sir George Clark
28) Encyclopaedia of Islam
29) عبدالحسین آذرنگ، “دانشنامهنگاری در ایران و آیندة آن از دید کلان”، بخارا، ش62، خرداد ـ شهریور 1386، ص 9. این مقاله دربردارندة مطالب جالبتوجهی دربارة ساختار مؤسسات تولیدکنندة دایرةالمعارف در ایران است.
30) user-friendly
31) ظاهراً تنها اثر مهمی که در ایران بر اساس این منطق مفید تولید شده است و به همین جهت “مخاطبمحور” و “کاربرد”ی هم از کار درآمده دائرةالمعارف فارسی مرحوم مصاحب و همکارانش است. (برای توضیح درباره نحوة کار بنگرید به گفتگوی خواندنی سیروس علینژاد با همایون صنعتیزاده ناشر اثر در سایت فارسی بیبیسی؛ نیز قابل دسترسی در سایت دانشنامة جهان اسلام: www.encyclopaediaislamica.com) به ناشر و نویسندگان اثر باید دستمریزاد گفت.
32) البته دراین باره تذکر دو نکته ضروری است. نخست این که این حکم شامل همة مقالات نمی شود، بلکه می توان چنین گفت که در برخی آثار معتبر حجم قابل توجهی از مقالات ( بویژه در قیاس با موارد مشابه در مجلات علمی-پژوهشی کشور) علمی-پژوهشی است. دوم این که به سبب صورت دائرةالمعارفی ، بخش اصیل و رویکرد خاص نویسنده غیر مصرح است و صرفاً با مطالعة جدی مقالات و مقایسة آنها با دیگر مقالات است که می توان علمی-پژوهشی بودن آنها را دریافت.
33) متأسفانه از “نامه دانشوران ناصری” تا “دانشنامة ایران و اسلام” زیر نظر احسان یارشاطر فریاد جرس ناتمامی بلند بوده است.
34) به ویژه اکنون که به لطف ارتباطات گسترده الکترونیک دسترسی به اطلاعات بسیار سهل و ارزان شده است، باید توجه داشت که سرنوشت دائرهالمعارفنویسی در حال دگرگونی است. چاپ و نشر آثار عظیمی که کارکرد اصلی آنها گردآوردن دادههاست در شرف منسوخ شدن است. دیگر نه فقط ایرانیکا که بریتانیکا هم “چاپ” نمیشود. نشر الکترونیک این آثار صورت معقول و مقرون به صرفه عرضه آنهاست. تازه در همان فضای مجازی ارزان قیمت نشر الکترونیک هم باید مزایای نسبی شایان توجه داشت. چه از حیث محتوا و چه از حیث صورت و استفاده از امکانات ویژهای که نشر الکترونیک در اختیار میگذارد.چرا که ویکی پدیا – پدیده جالبی که با مشارکت بشریت در رشد روز افزون است – در حال بلعیدن دیگر دائرهالمعارفهاست. هرچند در فضای مجازی به طور معمول این یک موتور جستجوی کارآمد مثل گوگل است که کاربر را به همان مقالات ویکی پدیا هم راهنمایی میکند. بسیاری از اطلاعات و دادهها به کمهزینهترین صورت بر شبکه جهانی اینترنت قابل دسترسی است و گوگل هم آسانترین راه برای رسیدن به آنهاست. در چنین شرایطی یا باید داده جدیدی برای عرضه داشت یا پردازش راهگشایی از دادههای موجود.
نوشته محمد منصور هاشمی
ارائه شده در اولین همایش سراسری دانشنامه نویسی در ایران، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، 4 دی 1387.
منتشر شده در مهرنامه و نیز در مجموعه مقالات همایش مذکور.