هر کس اندک آشناییای با خوشنویسی داشته باشد و کمی مشق نظر کرده باشد طعم لذتی فراموشنشدنی را در ذائقه ذهن دارد. شکوه و آرامش و استحکام و وقار نجیبانه و سرمستانه نستعلیق و شکسته نستعلیق قابل انکار نیست. تجربۀ همین لذت بوده است که از میرعماد تا غلامحسین امیرخانی و از درویش عبدالمجید طالقانی تا یدالله کابلی خطوطی دلنشین را استمرار بخشیده است و میبخشد. از سوی دیگر هر کس اندک آشناییای با تاریخ و فلسفه هنر داشته باشد و کمی مشق نظرورزی کرده باشد مسألهای همیشگی را میشناسد و در خاطر دارد. هنر صرف صنعتگری و استادکاری نیست، هنر تکرار و تقلید نیست، هنر دید است و مکاشفه، تجربههای تازهای که غیرمستقیم بر گستره معرفت میافزاید. استادانی که بهترین کپیهای کارهای داوینچی و رامبراند و ونگوگ و دگا را می کشند جایی در تاریخ هنر نمییابند؛ چنانکه بهترین مقلدان حافظ و صائب جایی در تاریخ ادبیات. ولی باز از سوی دیگر خلاقیت در خلأ شکل نمیگیرد و هنر بیتاریخ نیست. تاریخمندی زیستن در محدوده دیروز و امروز است و حرکت بر بستر امکانات آنها به سوی فردا. هنر گفتگویی است با فرمهای دیروز و امروز و تلاشی است برای یافتن فرمهای فردا.
خوشنویسی که تناسب تام، هم با نیازهای زمانه و هم با جهانبینی گذشتگانمان داشته است، مهمترین هنر بصری ماست. چرا که صرفاً میراثی کهنه و زیبا نیست، بلکه حتی هنوز بستر درک و دید عموم ماست، عامترین تجربۀ بصریمان. اما دیگر نه نیازهای زمانه پشتوانۀ خوشنویسی است و نه جهانبینی روزگار. دیگر تذکر تفکر نیست، دیگر تکرار استمرار نیست، دیگر زیبایی هنر نیست. هنر بیش از زیبایی است، استمرار بیش از تکرار است، تفکر بیش از تذکر است. در چنین شرایطی تقدیر خوشنویسی چه خواهد بود؟
خوشنویسی به عنوان خوشنویسی به معنای سنتی کلمه البته ادامه پیدا خواهد کرد و چشمهای مشتاق را به میهمانی راههای رهایی و وارستگی خواهد برد، به ضیافت زیبایی برای چشمهای آشنا و محرم. اما در این تقدیر غم غربت هم هست. آنچه روزی هنری عام بود روز به روز خاصتر خواهد شد. آیا جوانترهایی که دغدغۀ هنر هم دارند به آن تقدیر تن خواهند داد؟ یا در وادیهایی دیگر نیز قلم خواهند زد و مشق خواهند کرد؟ چنانکه پیش از این نیز چنین کردهاند. خوشنویسی از چند دههای پیش از انقلاب به این وادی دوم هم راه یافت و حاصلش شد خط-نقاشیها و نقاشی-خطهایی که بخشی از تاریخ هنر ما را شکل داد، و نیز نقاشیهایی که خوشنویسی و خط را در کنار بسیاری عناصر و نمادهای سنتی دیگر در دل خود جای داد و خود را به مثابه امری “اگزوتیک” حتی به دنیا هم عرضه کرد. پس از انقلاب خوشنویسی باز خود موضوعیت یافت، همچنانکه آواز ایرانی و اسلوبهای کلاسیک شعر و از جمله غزل. نسل پس از انقلاب در دل این سنتها رشد کرد و به افقهای دنیایی جهانیشده و جهانی دهکده شده رسید. حال چه چیز طبیعیتر از این که بار دیگر بکوشد در آن محدودیتها و امکانات گذشته و حال کاوش کند و روزنی نو بگشاید؟ به ویژه اینکه اگر برای آن نقاشان پیش از انقلاب کشف خط یافتن عتیقه و دفینه بود برای این نسلها خوشنویسی مأنوس و نزدیک بوده است و هنر مدرن جهان امری دورتر که آن را کشف کرده اند و میکنند. همانطور که از تلفیق نونگری حاکم بر شعر نو و رواج دوبارۀ قالب غزل غزلهای نویی پدید آمد که شاید بتوان گفت از مهمترین شعرهای پس از انقلاب شد و همانطور که از مواجهۀ آواز ایرانی و موسیقی سنتی با انواع و اقسام موسیقیهای دیگر اکنون انواع و اقسام موسیقیهای تلفیقی دارد پدید میآید، خوشنویسی هم ترکیبها و تلفیقهای تازه را تجربه میکند.
سلسله نمایشگاههای “خوشنویسان مشغول کارند” یکی از این تجربههای ناگزیر است. از سویی بازتاب حرکتها و پیچ و خمهای آشنای خوشنویسی ماست و از سوی دیگر میخواهد وضعی را نمایندگی کند که در خوشنویسی سنتاً جایی برای آن در نظر نگرفتهاند: وضعیتهای مرزی ( Grenzsituationen ) به تعبیر کارل یاسپرس؛ وضعیتهایی مثل رویارویی با بیماری لاعلاج، رنج و مرگ. عشوه و ملاحت و متانت خوشنویسی واحۀ آرامش است و وحشیترین قلم زدنهای نستعلیق و شکسته نستعلیق سرمستی وارستگی. اما موقعیتهای مرزی وادی حیرت است و اضطراب و ترسآگاهی و قلق. این دو را میتوان به دیدار هم برد؟ سعی بهرام حنفی و محمد فدایی در این نمایشگاهشان معطوف به این امر بوده است.
خط-نقاشیها و نقاشی-خطهای این دو آن ویژگهای سنتی خوشنویسی را با بیمنطقی دنیا و تصادف و اضطراب و رنج درآمیختهاند؛ با معناباختگی. پس از آن آرامش معنوی نشانی هست و نیست، آن وارستگی و رهایی دچار بینظمی و گیجی به نظر میرسد و آن ملاحت موقر به جذابیت زمینی بدل شده است. هرچند با این همه اکثر کارها از منطق زینتیبودن و کارکرد تزئینی داشتن فاصلۀ چندانی نگرفتهاند. حسی را که از تلفیق آن شکوه نجیبانه و این تسخر معناباختگی ( absurd ) به مخاطب منتقل میشود شاید بتوان در یک کلام “گروتسک” خواند.
این را که این تجربهها به کجا خواهد رسید آینده مشخص خواهد کرد، اما این که این تجربهها از کدام ضرورتها حاصل شده است همین الان هم مشخص است.
نوشته محمد منصور هاشمی
منتشر شده در بروشور نمایشگاه “خوشنویسان مشغول کارند”