جلسه نقد و بررسی کتاب مثل فیلسوف نوشتن با حضور دکتر حسین شیخ رضایی و دکتر مسعود صادقی در مجموعه جلسات شهر کتاب با مدیریت علی اصغر محمدخانی سهشنبه دوازدهم اسفند برگزار شد. در ما کمشماریم پیشتر یادداشتی در معرفی این کتاب منتشر شده است ( اینجا ). در ادامه متن گفتار فاطمه مینایی در معرفی این کتاب را نیز میتوانید بخوانید:
متن گفتار فاطمه مینایی در جلسۀ نقد و بررسی کتاب در شهر کتاب
سلام عرض میکنم و خوشحالم که در خدمتتان هستم. مثل فیلسوف نوشتن همانطور که از عنوانش برمیآید کتابی است برای آموزش نوشتن فلسفه. آیا نوشتن را میشود یاد داد یا نوشتن فقط بر اساس قریحه است؟ توانایی نوشتن و بیان خود به صورت مکتوب مثل هر توانایی دیگری مهارت است. درست است که استعداد اشخاص مختلف برای آموختن مهارتها و ورزیدگی در آنها متفاوت است، اما صرفنظر از استعداد، مهارتها اصولاً آموختنیاند و با آموزش و تمرین میتوان در آنها پیشرفت کرد. حتی آنها که استعداد دارند هم برای پرورش استعدادشان نیازمند آموزش و تمرین و ممارست برای کسب مهارت بیشترند.
فلسفه به طور معمول و صرف نظر از استثناها به صورت کتبی بیان میشود. آن موارد استثنایی هم که در اصل درسگفتار و مانند اینها بوده با نوشتهشدن ماندگار و بخشی از تاریخ فلسفه شدهاست و میشود. فیلسوفها با خواندن آثار یکدیگر با آراء هم آشنا میشوند و از هم تأثیر میگیرند و آراء هم را نقد و بررسی میکنند. بنابراین میشود انتظار داشت که یاد گرفتن فلسفه همراه باشد با یاد گرفتن نوشتن فلسفه. اما نه فقط در فضای عمومی که حتی در گروههای فلسفۀ دانشگاههای ما معمولاً چنین آموزشی وجود ندارد. کسی که علاقمند است به تحقیق و دوست دارد بنویسد، هیچ جا راهنمایی برای این کار پیدا نمیکند. در دانشگاه معمولاً تحقیق خواسته میشود ولی حتی وقتی دانشجو به مرحلۀ نوشتن تز دکتری میرسد آموزشی برای نوشتن ندیده است.
احتمالاً چند پیشفرض نادرست سبب شدهاست که آموزش نگارش فلسفی میان ما رایج نباشد. پیشفرض اول معمولاً این است که نویسندگی قریحه لازم دارد و آموختنی نیست. پیشفرض دوم این است که اگر کسی افکار فلسفی باارزشی داشته باشد بدون اکتساب و ممارست میتواند آنها را بهراحتی بیان کند. یک پیشفرض دیگر این است که مادۀ فلسفه «سخت» است و تلاش برای بهتر نوشتن ثمری ندارد. حاصل همۀ این پیشفرضها این است که ما با نوشتههای بد و ضعیف و تحصیلکردههای ناتوان از بیان دانستهها روبهرو میشویم. حتی در مجلات بهاصطلاح علمی-پژوهشی مقالاتی منتشر میشود با اشکالات اساسی از لحاظ صورت و اسلوب نوشتن (صرفنظر از اینکه خیلی از آنها از حیث محتوا هم مطلب تأملبرانگیز و جالب توجهی ندارند.)
در برخی حوزههای دیگر کم و بیش نیاز به آموزش نگارش نزد ما شناختهشده است. حتی در زمینۀ نوشتن خلاق متنهای آموزشی در دست است. در زبان فارسی آثار بسیاری منتشر شده مثلاً دربارۀ آموزش فیلمنامهنویسی، نوشتن داستان کوتاه یا رمان، و نمایشنامهنویسی حتی در حد تخصصی یعنی مثلاً دربارة نوشتن نمایشنامۀ رادیویی یا کمدی تلویزیونی و مانند اینها. گاهی حتی آثار معدودی در مورد نوشتن مقالههای علمی-پژوهشی در حوزۀ علوم به فارسی ترجمه شده مثلاً راهنمای نگارش و نشر مقالۀ علمی انجمن روانشناسی امریکا. اما برای نوشتن مقالۀ فلسفی بهطور خاص و حتی فکری بهطور عام پیش از ترجمۀ کتاب مثل فیلسوف نوشتن – تا جایی که اطلاع دارم- هیچ راهنمایی در زبان فارسی وجود نداشت. این کتاب کمک میکند که مخاطب علاقمند به فلسفه مقالۀ قابلقبولی بنویسد و در خلالِ تمرین درست نوشتن، در حقیقت درست فکر کردن را تمرین کند.
در این فرصتی که به لطف آقای محمدخانی و جلسات مستمر شهر کتاب پیش آمده، دربارۀ این کتاب اول چند کلمهای در معرفی نویسنده میگویم و بعد بهاجمال نکاتی را دربارۀ ترجمه بیان میکنم، سپس گزارشی از مطالب اصلی کتاب میدهم و به ویژگیهای شاخص آن اشاره می کنم.
نویسندۀ کتاب، ای. پی. مارتینیک (A. P. Martinich)، متخصص تاریخ فلسفۀ جدید و فلسفۀ زبان است و چندین کتاب از او در این زمینهها منتشر شدهاست.
در زمینۀ فلسفۀ زبان:
کتاب ارتباط و ارجاع را نوشتهاست.
Communication and Reference, Walter de Gruyter, 1984
کتاب هیاهوی بسیار بر سر معدوم/ناموجود: خیال و ارجاع را همراه اورم استرول نوشتهاست.
Much ado about Nonexistence: Fiction and Reference, Rowman and Littlefield, 2007
در این زمینه همچنین چند کتاب را بههمراه دیوید سوسا تدوین کردهاست:
کتابراهنمایی دربارۀ فلسفۀ تحلیلی
A Companion to Analytic Philosophy, Blackwell, 2001
گزیدهای از متون فلسفۀ تحلیلی
Analytic Philosophy: An Anthology, second edition, Wiley, 2012
گزیدهای از متون فلسفۀ زبان
The Philosophy of Language, sixth edition, Oxford, 2013
مارتینیک هابز شناس برجستهای هم هست. او بخش اول کتاب دربارۀ اجسام هابز را از لاتینی به انگلیسی ترجمه و آن را شرح کردهاست:
Computatio sive logica: Part One of De Corpore, 1981
و دربارۀ هابز این کتابها را نوشتهاست:
دو خدای لویاتان
The Two Gods of Leviathan, Cambridge, 1992
اصطلاحنامۀ هابز
A Hobbes Dictionary, Blackwell, 1995
تامس هابز
Thomas Hobbes, St. Martin’s, 1997
زندگی هابز
Hobbes: A Biography, Cambridge, 1999
کتاب مثل فیلسوف نوشتن ابتدا در سال 1989 منتشر شده، ویراست دومش در سال 1996 درآمده و در سال 2005 ویراست سوم آن منتشر شده است. این کتاب را من چند سال پیش خوانده بودم و ترجمۀ آن را به خواهرم پیشنهاد کردم. نهایتاً قرار شد کتاب را با هم ترجمه کنیم. ما – یعنی من و خواهرم لیلا- کتاب را ابتدا از روی ویراست دوم ترجمه کردیم، بعد که ویراست سوم به دستمان رسید آن را مبنا قرار دادیم و کل ترجمه را بر اساس آن اصلاح کردیم و تغییر دادیم و الان کتاب ترجمۀ ویراست نهایی نسخۀ انگلیسی است. فرق ویراست آخر با ویراست قبلی به جز حذف و تغییرهای موردی در سبک، این است که بخش هایی افزوده دارد – که در ادامه به بعضی از آنها اشاره خواهم کرد- و بعضی مثالها و نمونهمقالهها در آن تغییر کرده است.
انتشار ترجمۀ فارسی کتاب را به آقای مارتینیک خبر دادم و ایشان با بزرگواری استقبال کردند. امیدوارم برای چاپهای بعدی بتوانیم مقدمهای هم از ایشان برای خوانندگان ایرانی داشته باشیم.
عنوان اصلی کتاب Philosophical Writing:An Introduction است. ترجمۀ این عنوان میشود «مقدمهای بر نوشتن فلسفی» یا «نگارش فلسفی». ولی چون این تعبیر نمیتوانست جنبۀ آموزشی کتاب را نشان بدهد، ترجیح دادیم عنوان را آزادانهتر ترجمه کنیم که هم اطلاعبخشتر و هم شاید جذابتر باشد. عنوان فرعی – آموزش نگارش مقالۀ فلسفی – را هم اضافه کردیم تا موضوع کتاب در آن کاملاً مشخص بشود. این کتاب چنانکه در پیشگفتار ترجمۀ فارسی اشاره کردهام آموزش نوشتن سادهترین و سرراست ترین صورت مقالۀ فلسفی است. عنوان نگارش فلسفی ممکن بود این تصور را پیش بیاورد که کتاب بحث دربارۀ نگارش فلسفی و اقسام آن است یا از سنخ بحثهای جالب توجه تئودور آدورنو است دربارۀ نسبت جدی صورت و قالب با محتوا و مضمون که چنانکه آدورنو اشاره میکند با یکدیگر حتی در حوزۀ فلسفه پیوند ناگسستنی دارند. این کتاب بحث دربارۀ چنان موضوعاتی نیست. کتابی است آموزشی برای نوشتن مقالۀ استاندارد آکادمیک در حوزۀ فلسفه. و البته پشتوانۀ چنین نگاه آموزشیای این تصور است که به قول نیچه «آنان که میدانند عمیقاند میکوشند تا بهروشنی سخن گویند. آنان که میخواهند عمیق بنمایند می کوشند مبهم باشند».
کتاب مثل فیلسوف نوشتن 8 فصل دارد و 6 پیوست. در فصل اول، نویسنده کلیات بحث نوشتن مقالۀ فلسفی را روشن میکند. از جمله اینکه مقالهنویس باید نشان بدهد چقدر میداند. باید همۀ اصطلاحات تخصصی را تعریف کند، اطلاعات و دانش خود را دربارۀ معنای سخن فیلسوفان و استدلالهای آنها مشخص کند. علاوه بر این باید به مخاطب احترام بگذارد. احترام یعنی این که روشن و دقیق بنویسد و سرهم بندیشده و سرسری کار نکند. توصیۀ دیگر این است که از ضمیر اولشخص استفاده کند برای این که مسئولیت نوشتۀ خود را به عهده بگیرد. با این که در فارسی چندان با این شیوه راحت نیستیم توصیه به شجاعت فکری و مسئولیتپذیری توصیهای است ارزشمند. توصیۀ دیگر این است که فرد به جای احساس خودش دربارۀ موضوع نظرش را به صورت مستدل بنویسد. اینها توصیههای کلی است برای مرحلۀ پیش از اقدام به نوشتن.
از آنجا که رکن فلسفه استدلال است و برای نوشتن مقالۀ فلسفی باید شیوۀ استدلالکردن را یاد گرفت، نویسنده در فصل دوم مفاهیم اساسی منطق را مرور میکند که دانش استدلالهاست. طبق پیشنهاد او، افراد آشنا با منطق میتوانند از این فصل بهسرعت بگذرند. نویسنده در این فصل با ذکر نمونههایی توضیح میدهد که استدلال خوب یعنی چه استدلالی. همینطور مفاهیم استدلال معتبر (valid argument) و استدلال مؤثر (cogent argument)را توضیح میدهد. بعد شرح میدهد که سازگاری، تضاد و تناقض، و قوی و ضعیف بودن مدعیات یعنی چه. مطالب این فصل پشتوانۀ دانش خواننده است که برای نوشتن مقالۀ فلسفی به کار میآید.
در فصل سوم و پس از این مقدمات و تمهیدات به اصل مطلب و به بحث نوشتن نزدیک میشویم. در اینجا نویسنده ساختار مقالۀ فلسفی را توضیح میدهد. توصیۀ او دربارۀ ساختار مقالۀ فلسفی این نکتۀ ظاهراً واضح است که مقاله باید اول و وسط و آخر داشته باشد! نویسنده این توصیۀ کلی را با یک ساختار ساده تطبیق میدهد: حرفت را بیان کن، دلیل حرفت را بگو. نشان بده دلیلت معتبر و مقدماتت صادق است، نتیجهگیری و جمعبندی کن. یکی از راهنماییهای مفید نویسنده این است که مقالههای فلسفی حتی وقتی خیلی پیچیدهتر از این به نظر میرسند در واقع صورتهای بسط یافتۀ همین ساختارند. او یک ساختار کمی پیچیدهتر را نشان میدهد که بسط ساختار سادۀ قبلی است. می توانید در صفحات 84-85 راهنمای ساختار مقاله را ببینید. در آخر هم یک نمونه مقاله میآورد که جزء به جزء تشریح میکند و مطابقتش را با اصول مطرحشده نشان میدهد.
فصل چهارم فصلی است بسیار مهم و راهگشا. این فصل توضیح مراحل نوشتن است و به نظر خود نویسنده هم قسمت اصلی کتاب است. این فصل با این توصیۀ ساده شروع میشود که برای نوشتن مقالۀ خوب باید چند پیشنویس داشت. باید چند بار نوشت و کار را اصلاح کرد. این مطلب بدیهی را بسیاری از ما نمیدانیم و فکر میکنیم نوشتۀ خوب را میشود یکباره نوشت. خوبی کار مارتینیک این است که فرض را بر این می گذارد که مخاطب میخواهد از صفر شروع کند و استعداد خاصی هم برای نوشتن ندارد. شما اگر هیچ تصوری از نوشتن نداشته باشید با راهنمایی او قدم به قدم پیش میروید. روش او نظم ذهنی را هم یاد میدهد. به خواننده نشان میدهد که از آشفتگی مطالب در ذهنش نترسد چون روش نظم دادن به آنها و مرتب کردنشان را آموزش میدهد. خواننده میتواند امیدوار باشد که با استفاده از این راهنماییها از همۀ مراحل سخت نوشتن می گذرد.
دربارۀ اولین مرحلۀ نوشتن، یعنی انتخاب موضوع، مارتینیک توصیه میکند که یک موضوع کلی را با دفاع از یک مدعا جزئی کنید. مثلاً این موضوع کلی را داریم: «اختیار». به جای آن بنویسید: «هیچ انسانی اختیار
ندارد» یا «هر انسانی مختار است». موضوع را جزئی کنید که بتوانید موضعتان را با استدلال توضیح دهید.
در ادامه او چند شیوۀ نوشتن را معرفی میکند: مشخصکردن طرح کلی فکرهای خود، استفاده از بسط پیدرپی، یادداشتکردن ذهنیات. چون این قسمت از توضیحات نویسنده بدیع و راهگشاست کمی دربارهاش توضیح می دهم. مشخص کردن طرح کلی یعنی مشخص کردن ساختار مقاله که نویسنده آن را در فصل پیش توضیح دادهاست. این روشی است برای افرادی که پیش از نوشتن میدانند چه مطالبی را میخواهند بگویند و چه مسیری را قرار است طی کنند. روش دیگر بسط پی در پی یا افزودن مرحله به مرحله است. این روش به این صورت است که ابتدا جملۀ اصلی مقاله را بیان میکنیم. بعد مقدماتی در اثبات آن جمله میآوریم. در آخر کار هم مقدمه و ورود مناسب به مطلب و نتیجۀ متناسب با مطالب را اضافه میکنیم. اما روش سوم یا یادداشت ذهنیات برای وقتی است که هیچ چیز دربارۀ موضوع مقاله نمیدانیم. این روش یعنی هر چه در ذهن دارید روی کاغذ بریزید. یکی از کمکهای جالب کتاب در این قسمت است، چون با مثالهای مناسب نشان میدهد که حتی وقتی هیچ مطلبی برای نوشتن نداریم چطور میتوانیم نوشتن را شروع کنیم و با آموختن دربارۀ موضوع آن را پیش ببریم.
توضیح مفید دیگری که در این فصل آمده دربارۀ نسبت تحقیق کردن با نوشتن است. برای نوشتن بسیاری از مقالات باید تحقیق کرد. اما به نظر مارتینیک نباید پیش از شروع نوشتن، سراغ تحقیق رفت. چرا؟ چون تحقیق کردن باعث به تعویق افتادن سختترین مرحلۀ نوشتن یعنی شروع نوشتن میشود و به علاوه در جریان فکر کردن اختلال ایجاد می کند. نویسندۀ مقالۀ فلسفی علیالاصول اول باید فکر خودش را بنویسد بعد تحقیق کند و بر اساس تحقیقاتش فکرش را اصلاح یا تقویت کند. در واقع وقتی هنوز فکری نداریم، حتی نمیدانیم در تحقیق به دنبال چه بگردیم و چه سؤالهایی برایمان مطرح است. این هم یکی از مفیدترین توصیههای کتاب است. نشان میدهد که چطور بپرسیم و چطور صورت مسئله را بهروشنی تقریر کنیم. در انتهای این فصل یک نمونه مقاله هم همراه صورت بازنویسیشدهاش آمده است. نویسنده جزء به جزء اصلاحات و تغییرات مقاله را توضیح دادهاست.
در فصل 5 چند شگرد برای نگارش تحلیلی معرفی شدهاست، مثل تعریف، تحلیل، استفاده از ذوحدین، مثال نقض، برهان خلف و استدلال دیالکتیکی. این شگردها را علاقمندان به فلسفه میشناسند و نمونه هایش را در نوشتههای فلسفی دیدهاند. امتیاز این فصل این است که یاد میدهد چطور میشود برای نوشتن مقاله از آنها استفاده کرد.
در فصل 6 نویسنده توصیه میکند چه نکاتی را از لحاظ محتوا باید در نوشتن رعایت کرد. در این توصیهها حاصل تجربۀ یک معلم فلسفه را میبینیم. مثلاً اینکه در نوشتن مقالۀ فلسفی باید به دنبال حقیقت بود و مطالب نادرست را برای خوشایند دیگران یا برای عمیق جلوه کردن ننوشت.
در فصل 7 چند توصیه از لحاظ صورت مقاله عرضه شدهاست. مثلاً اینکه مقالۀ فلسفی باید انسجام و وضوح و ایجاز داشته باشد. هر کدام اینها با ذکر مثالهایی روشن شدهاست.
فصل 8 دربارۀ نوشتن قسمت دشوار مقاله یعنی مقدمه توضیحات مفیدی دارد. گاهی وقتها نوشتن مقدمه سخت است چون دقیقاً نمیدانیم که قرار است در صفحات بعدی چه مطالبی بنویسیم. یک راه گریز ساده که نویسنده پیشنهاد میکند این است که مقدمه را بعد از نوشتن کل مقاله بنویسیم. نویسنده اشکالات معمول مقدمهها را هم توضیح میدهد، و نمونههای روشنگری از اشکالات نویسندگی فیلسوفان مشهور نقل میکند. طبق توضیح او، در مقدمۀ مقاله باید سعی کنیم از موضوع دور نیفتیم، نکتۀ عمدۀ مقاله را تحتالشعاع مطالب فرعی قرار ندهیم، مطالب زاید در شروع مقاله نیاوریم. اینها از اشکالاتی است که در نوشتههای خودمان بهکرات میشود دید و از این لحاظ مطالب این فصل میتواند کارآمد باشد.
آنچه ذکر کردم فهرستی بود از مطالب کتاب که ممکن است بدیهیات به نظر برسد ولی واقعیت این است که توانایی نوشتن از مقولۀ دانستن نیست؛ مهارت است. و کتاب آقای مارتینیک کمک میکند این مهارت در خوانندۀ علاقمند ایجاد و بهاصطلاح ملکه شود. اما پیوستهای کتاب. اولین پیوست یک خلاصۀ خواندنی است از مطالب مهم کتاب به نام «جمعه شب است و من باید تا صبح شنبه مقالهای بنویسم» که عنوانش به قدر کافی گویاست! از پیوستهای دیگر یک راهنمایی مفید است دربارۀ آماده شدن برای امتحان. توصیههای نویسنده علاوه بر آمادگی برای امتحان فلسفه، کمک میکند به تمرین چکیدهنویسی و تشخیص اصل و فرع هر مطلب فلسفی؛ کاری که به ملکهشدن نظم ذهنی کمک میکند. یکی دیگر از پیوستها چند صفحهای است دربارۀ نحوۀ ارجاع دادن و پانویس و پینوشت نوشتن. در ترجمۀ این بخش نمونههای فارسی هم به مثالهای نویسنده اضافه شده تا در مقالات فارسی بشود استفاده کرد. یک معرفی خوب از منابع فلسفی در اینترنت از مطالب اضافهشده در ویراست جدید است. این بخش بهجز معرفی سایتهای معتبر فلسفی که ممکن است با گذشت زمان لازم باشد بهروز بشود، راهنماییهایی کلی برای نحوۀ مواجهه با اطلاعات اینترنتی دربارۀ فلسفه دارد که همیشه میتواند به کار بیاید. بخصوص به کار نسلی که برای تحقیق عادت به جستجو در اینترنت دارد و ممکن است درجۀ اعتبار منابع مختلف را نشناسد. نویسنده در پایان فهرستی از مفاهیم و اصطلاحات رایج فلسفی را آورده همراه با توضیح کوتاهی برای هر کدام. این بخش هم میتواند در نوشتن مقاله به کار بیاید چون مخاطب علاقمند به فلسفه و فکر را با زبان تخصصی فلسفه آشنا میکند.
بعد از این مرور مطالب کتاب، اجازه بدهید چند ویژگی کتاب را به صورت مشخصتر عرض کنم. یکی از ویژگی های کتاب این است که نویسنده مطالب را با صبر و حوصله بیان می کند. این امر خواندن کتاب را آسان کرده است. اگر کتاب او را با برخی متنهای دیگر در همین زمینه، مثلاً با کتاب Writing Philosophy لوییس ون (Lewis Vaughn) مقایسه کنیم، میبینیم که کتاب مارتینیک از این لحاظ ترجیح دارد. کتاب وُن برغم فصل مفیدی دربارۀ چگونگی خواندن متنهای فلسفی، در زمینۀ آموزش نوشتن محاسن کتاب مارتینیک را ندارد. در مثل فیلسوف نوشتنِ مارتینیک مطالب و مثالها با آهنگ آرامتری شرح و بسط پیدا می کند. یعنی کتاب هر چند قرار است کتاب راهنما باشد، کتاب درسی به معنای معمول و شاید خشک کلمه نیست. خواننده میتواند کتاب را به عنوان کتابی فلسفی بخواند نه اینکه مثل یک راهنمای موجز فقط برای مراجعۀ موردی آن را باز کند. ویژگی دیگر کتاب لحن و بیان طنزآمیز نویسنده است که باز، خواندن کتاب را خوشایند میکند. علاوه بر این، کتاب راهنمای تفصیلی و جزئی است و در جاهایی حتی میتواند به حالت یک جور کارگاه نویسندگی نزدیک بشود، طوری که خواننده میتواند شخصاً با کتاب پیش برود و در این فرایند و با آزمون و خطا روش کار و مهارت در آن را بیاموزد. امتیاز دیگر کتاب این است که برای نکات آموزش دادهشده تمرین دادهاست که اجازه میدهد خواننده مطالب را هضم کند و درکش را از آنها بسنجد. یکی دیگر از محاسن مهم کتاب مثل فیلسوف نوشتن این است که نویسنده بهخوبی به موانعِ روانی در نوشتن و خوب نوشتن توجه کردهاست. روی ترسها و وسواسها و پیشداوریهای فرد انگشت گذاشته و راه اصلاح را به او نشان داده است. برای همین راهنماییها صریح و لذا مفید و کاربردی است. نویسنده اشاره کرده که این کتاب هرچند آموزش مقالهنویسی فلسفی است اما نکتههای آن میتواند به نوشتن انواع دیگر متنهای فلسفی کمک کند. به این سخن درست او این را هم میشود اضافه کرد که برای خوانندۀ فارسی زبان، در حوزههای دیگر غیر فلسفه هم کتاب میتواند راهنمای خوبی باشد برای نوشتن منظم و مستدل. از آنجا که آموزش نوشتن همراه با آموزش فکر کردن است، انجام تمرینها تمرین فکر کردن هم هست.
از نقد و نظرهایی که استادان فلسفۀ غرب دربارۀ کتاب بیان کرده اند و تقریظهایی که بر آن نوشتهاند هم مشخص است که مارتینیک در نوشتن راهنمای نگارش موفق بوده است. مثلاً یکی از آنها (Mark Bernstein)نوشتهاست: «با کتاب مثل فیلسوف نوشتن که زیبا و استادانه نوشته شدهاست این فکر خطا که هنر خوب نوشتن آموختنی نیست از میان میرود. مارتینیک به شیوهای بسیار دلپذیر شرح داده است که دانشجویان چگونه میتوانند مقالاتی تأثیرگذار و بهرهمند از وضوح و صراحت بنویسند». استاد دیگری (Jo Ann Carson) هم نوشتهاست: «مثل فیلسوف نوشتن که خود نمونهای است از روشنی، نشان میدهد که چگونه میتوان تفکر روشن را در نوشتار وارد کرد. رهنمودها و نمونهمقالههای جدید مراجعه به ویراست حاضر را هم برای دانشجویان و هم برای استادان ضروری میسازد».
امیدوارم ترجمۀ این کتاب قدمی باشد در این راه که آموزش درست نوشتن و آموزش فکر کردن در جامعۀ ما باب بشود و کتابهای بیشتر و بهتری هم در این زمینه منتشر بشود. از طرف خودم و خواهرم به عنوان مترجمان کتاب تشکر میکنم از آقای ساغروانی مدیر محترم انتشارات هرمس و همکاران گرامیشان که با صبر و حوصله امکان انتشار شایستۀ کتاب را فراهم کردند. ممنونم از آقای شیخرضایی و آقای صادقی که به این جلسه تشریف آوردهاند و شما دوستان گرامی که با حضورتان این جلسات برقرار میشود و استمرار مییابد. از توجهتان خیلی ممنونم.