اگر میخواهید شاد باشید
توقع شادی نداشته باشید
اگر میخواهید آرام باشید
توقع آرامش نداشته باشید
اگر میخواهید زندگی کنید
توقع زندگی نداشته باشید
اگر میخواهید بمیرید
توقع مرگ نداشته باشید
اگر میخواهید آزاد باشید
توقع آزادی داشته باشید
—————————
نمیدانم چرا میگوییم خدا بزرگ است
خدا بزرگتر است
از هر چه میبینیم
از هر چه میدانیم
از هر چه میشناسیم
از هر چه میخواهیم
خدا بزرگتر است زیباست
خدا بزرگتر است از خدا بزرگترین است هم زیباتر است
——————-
ظاهرا یکی از نیازهای معنوی آدمها
احساس هیچ بودن است
احساس خاکساری
یا این احساس را با زبان معنویت پاسخ میدهید
یا به هر حال یک جور دیگری در دنیای مادی
————-
من هم آلیوشای داستایوسکی را دوست دارم
هم جوی فرندز را
خودم هم شبیه هیچ کدامشان نیستم
من هم ژرژ باتای را جدی میگیرم
هم اتین ژیلسون را
خودم هم با هیچ کدامشان همرای نیستم
من هم سینمای پیشرو و هنجارشکن اروپا را دوست دارم
هم با ای حرمت ملجا درماندگان اشک توی چشمم جمع میشود
به شما چه؟!
مفتشاید؟!
—————–
هر آدمی
میتواند یک موجود منحصر به فرد باشد
اما بیشتر آدمها
خودشان را در معمولی بودن گم میکنند
یکی تکثیر دیگران
——————–
خدایا
خداوندا
بعضیها به کتاب درسی و کمکدرسی خواندن میگویند مطالعه
بعضیها به خواندن برای کارشان یا حتی ویرایش میگویند مطالعه
بعضیها به هر چیزخواندنی برای درس دادن و درس خواندن و کار کردن و ور زدن میگویند مطالعه
آرتور سی. کلارک و فرانسوا تروفو و بهومیل هرابال و این بنده حقیر را
از شرّ این بعضیها در امان بدار
برحمتک یا ارحم الراحمین!
—————
خدایا
چه میتوان گفت به کسی که
میگوید فلان کار هنری بد است چون تصویر بدی از جامعه ما به دست میدهد
ایضا چه میتوان گفت به کسی که
میگوید فلان کار هنری بد است چون مشکلات جامعه را به تصویر نمیکشد
چرا فرق تبلیغات و هنر را نمیفهمند؟
چرا نمیفهمند که نمیفهمند؟!
———————–
در یک تقسیمبندی کلی
خداوند متعال کلا دو جور آدم خلق کرده است
کارمند و غیرکارمند!
آن اولی خیلی گونه خاصی است
—————
فرق آدم نابغه با آدم معمولی
در این است که
نابغه وسیله را هدف فرض نمیکند
کارمند اداره علم و دانش آدم معمولی است
که روی کاغذ
دانشمند است
اندیشمند است
و هست
و هست
مثل بچههایی که توی بازیهای کامپیوتری صاحب خیلی چیزها هستند
——————–
حاصل جمع یک مشت صفر صفر است
حاصل جمع یک مشت ذهن معیوب با دانش ناقص
عیب و نقص
—————
برای من
پایینتر از نبوغ
چیز جالبی وجود ندارد
——————
نبوغ
یک جور خواست است
یک جور اراده
یک جور برنامهریزی
یک جور استقلال
که در بعضیها هست
———————
مفهوم نابغه کی و کجا اهمیت مییابد؟
اگر شما در زمانهای بودید که در آن مشتی کمدان کمتوان کلیشهای
خیال میکردند فوقالعادهاند
صحبت از نبوغ ضروری است
اگر در جامعهای بودید که در آن کسانی باور داشتند یک تکه کاغذ
به صورتی جادویی موقعیتشان را در عالم واقع تغییر میدهد
چون واقعا به صورت جادویی موقعیت اقتصادیشان را تغییر میدهد
سخن گفتن از نبوغ ضرورت مییابد
————-
این آدمهایی که منتظرند یک کتاب جدید دربیاید بخوانند
یعنی همه کتابهای خوب دنیا را خواندهاند؟!
نوشته محمد منصور هاشمی