درختهای بیسایه که به صورت اول شخص مفرد روایت میشود ماجرای زندگی زنی است به نام سایه که بیش از آنکه در حال زندگی کند درگیر گذشتهای است که خواسته و نخواسته حالش را رقم زده است؛ درگیر خاطره مادری جذاب از طبقهای مرفه که بیشتر مشغول دلبری بوده است تا مادری؛ درگیر خاطره پدری موفق که بیشتر مشغول کسب امتیازات اجتماعی بوده است تا پدری؛ درگیر خاطرات مادربزرگ و عمه و خدمتکاران که هر کدام دنیای خود را داشتهاند؛ درگیر خاطره عاشق/فاسق بیوفای مادر و درگیر خاطره ازدواج و مهاجرت ناموفق خود، درگیر نوعی ترس از مردان و نحوی پرهیز از زنانگی؛ و بالاخره درگیر رابطه با مهرداد که دوست کودکی است تا حال و با این همه رابطهشان تعریفنشده است و نامشخص.
تا پیش از ورود وسیع زنان به عرصه داستاننویسی در ایران صدای ضمیر زنان جامعه را کجا میشد شنید؟ تا پیش از این جز صحبتهای در گوشی زنی با احتمالا زنی از نزدیکان کجا مجالی بوده است برای بیان و شناخت؟ نه فقط مردان که حتی زنان هم هیچگاه امکان شناخت دنیای درون هم را با گستره و ژرفای کنونی نداشتهاند. این معجزه ادبیات داستانی است، معجزه رمان، که مجالی فراهم میآورد برای شناخت ذهن و ضمیر، برای درک موقعیتها و وضعیتهای گوناگونی که جز در داستاننویسی جدید امکان شناختشان را نداشتهایم. همه ما آدمها از کنار هم رد میشویم، گاهی سلام و علیکی میکنیم، گاهی گپی میزنیم، اما به درون هم راه نمیبریم، درونهایی که هر یک دنیایی است. رمان این مجال را فراهم میکند که فارغ از ظاهرسازی و آبروداری و پردهپوشی و انکار، از ترسها سخن بگوییم، از رنجها، از آرزوهای آدمها، از ضعفهایشان، حسادتهایشان، بیمنطقیهایشان و احساسات و امیال و افکارشان. چه بهتر که راویان این دنیاهای مختلفِ درونهای گونهگون بیشتر باشند و چه خوب که در روزگار ما تعداد زنانی که به جمع این راویان پیوستهاند بیشتر و بیشتر میشود و صداهای زنانه بلندتر و متنوعتر به گوش همه میرسد.
انتشار درختهای بیسایه را به دوست و همکار عزیز سرکار خانم سیاره مهین فر تبریک میگویم. این نخستین رمان ایشان است که منتشر می شود اما از سیاره مهینفر پیشتر کتابی پژوهشی نیز توسط نشر قصه منتشر شده است با نام “اسطوره – حماسه ضحاک و فریدون” (نشر قصه 1384).
درختهای بیسایه
نوشته سیاره مهین فر
انتشارات نگاه
1394