آلبر کامو را همیشه دوست داشتهام و دوست دارم. از نوجوانی کتابهایش را خواندهام: خواندن “بیگانه” برایم شوکآور بود و خواندن “طاعون” مشارکت لذتبخش در نگرشی که ورای تلخیهای واقعیت به دنبالش بودم، کتابهای فکریاش هم گویی تقریر مسألههای خودم بود. نویسنده و فیلسوف بزرگ کم نیست اما در داستانها و نمایشنامهها و رسالههای فلسفی و مقالات اجتماعی این آدم چیزی بود که آنها را برایم فراتر از صرف ادبیات و فلسفه میبرد. خود کامو برایم مهم بود، انسانی که پوچی را با تمام وجود زیسته بود اما سودای تقدس حتی در جهانی عاری از معنویت را در سر داشت، کسی که به لحاظ اجتماعی از حاشیه جامعه و از دل فقر و بیفرهنگی برآمده و خودش را به سقف روشنفکری دنیا رسانده بود و فریب افیون روشنفکران را درباره زندگی و جامعه آرمانی نمیخورد، روشنفکری که با بیشترین هزینهها در برابر ایدئولوژی غالب زمانه مقاومت میکرد و به خشونتی که نادرست میدانست سربلندانه نه میگفت، به قیمت تنهایی و توهین. غرور ژان پل سارتر و جسارت سیمون دو بووار را دوست دارم اما شرافت آلبر کامو چیز دیگری است. در زمان آنها و در هیاهوی سیاستبازی کمتر کسی حق را به کامو میداده است، اما اکنون برای بسیاری روشن است که کم و بیش در همه مواردی که کامو با جو حاکم بر روشنفکری روزگارش و کسانی مانند سارتر و دوبووار اختلاف داشته، حق با کامو بوده است. کامو بینشی دارد نشأت گرفته از هوشمندی و همدلی توأمان، آثار خواندنی او صدای وجدان انسان است در روزگار خود.
“کامو: آرمان سادگی” (Camus: Das Ideal der Einfachheit)، نوشته ایریس رادیش (Iris Radisch)، کتاب تازه و مستند و جذابی است درباره آلبر کامو که در سال 2013 به زبان آلمانی منتشر شده و اکنون خوشبختانه ترجمه فارسی آن نیز به چاپ رسیده است؛ یک زندگینامه خواندنی که در ده فصل تنظیم شده بر اساس ده کلمه مورد علاقه کامو: “دنیا، رنج، زمین، مادر، انسانها، بیابان، شرف، تیرهروزی، تابستان، دریا”، با پیگفتاری دربردارنده گزارشی از گفتگوهای مولف با دختر و پسر کامو.
تصور میکنم خواندن این کتاب برای همه کسانی که مثل من دوستدار این نویسنده بزرگ و اندیشمند شریفاند نه فقط بسیار لذتبخش که بسیار بصیرتبخش خواهد بود.
کامو: آرمان سادگی
نوشته ایریس رادیش
ترجمه مهشید میرمعزی
ثالث 1394