هر جور نوشتنی گفتگو با خواننده است، فرقی نمیکند نوشته شعر باشد یا فلسفه، قصه باشد یا نمایشنامه. اما یک نوع از نوشتن هست که در آن گفتگو با خواننده مستقیمتر است، اصلا خود گفتگو است، حرف زدن صمیمانه است، گونهای از نوشتن که دارد روز به روز کمتر و کمرنگتر میشود، و چه بد. این گونه عزیز که با انواع و اقسام وسائل ارتباطی دیگر گونهای است در خطر انقراض، نامهنگاری است. در نامهنگاری -اگر فارغ از کلیشهها و قالبها باشد- هم آدابدانی هست هم بیتکلفی، هم سنجیدگی فرم هست هم زیبایی محتوا.
چنانکه دیدهاید من کم نمینویسم، اما نوشتن مطلبی نامهمانند، فرصتی است که کمتر برایم پیش میآید. خوشحالم که به لطف پستهای بهاری “ما کم شماریم” – که حالا دارد چهارساله میشود- این مجال را پیدا میکنم که مستقیم برایتان بنویسم و تشکر کنم که نوشتههایم را میخوانید و دنبال میکنید، تشکر کنم که هستید. هر کس مینویسد، هر کس فکر میکند، هر کس در پی خلاقیت است، دلش گرم است به وجود کسانی که کارهایش را جدی میگیرند و چشمش نگران آنهاست. در خلأ صدایی نیست. صدایی از اندیشهای یا بیانی اگر بناست بماند تنها با هستی دیگرانی میماند که “هست”اند تا خلأها را پر کنند و صداها را طنینانداز.
به شما کمشمارانی که “هست”اید آمدن نوروز را صمیمانه تبریک میگویم. شاد باشید و خوش و خرّم. دلتان پر از تازگی بهار و مهربانی نوروز. همچنان از دیدن و خواندن ایمیلهایتان – که آخرین فرصت نامهنگاری در دنیای شکستهبستهنویسی در شبکههای اجتماعی است- واقعا خوشحال میشوم؛ از استمرار دوستیهایی که به واسطه سر زدن شما به “ما کمشماریم” شکل گرفته است، بازیافتن دوستان قدیمی و یافتن دوستان جدید.
سال گذشته در حالی که راستش هیچ سر حال نبودم – دو سه روزی بیشتر از حیات پدرم باقی نبود و این را میدانستم – پست بهاریام را نوشتم، اما موضوعی که در آن مطرح کردم به گمانم مهم بود و هست. موضوع اهمیت کتاب بود، اهمیت خواندن کتاب. امسال حرفهایی را که سال قبل زدم (اینجا) تکرار نمیکنم. فقط در ادامه پست پارسال درباره کتاب و کتابخوانی، میخواهم کتابی را معرفی کنم که خیال میکنم وقت آدمهای عشقِ کتاب را خوش خواهد کرد. کتابی که خودم با سرخوشی و لذت هیجانانگیزی آن را خواندم.
خوشبختانه پیشتر روی “ما کمشماریم” هم درباره امبرتو اکو نوشتهام که در اواخر سال 1394 فوت کرد (اینجا) و هم درباره ژان کلود کاریر که شکر خدا هنوز زنده و فعال است (اینجا). بنابراین لازم نیست این دو موجود بسیار جالب توجه را با حوزه دانش بسبسیار وسیع و دایره خلاقیت گسترده و چشمگیرشان معرفی کنم. به همت ژان فیلیپ دوتوناک، این دو کتابباز بزرگ و این دو کتابخوان اعظم چند جلسهای نشستهاند و با هم درباره کتاب گپ زدهاند، درباره همه چیزهایی که ممکن است دیگر عشقِ کتابها از خواندن آنها و فکر کردن بهشان لذت ببرند. اگر در ایام نوروز فراغتی دارید و از معاشرت با دو انسان خیلی فرهیخته لذت میبرید فرصت خواندن این کتاب و معاشرت با اکو و کاریر را از دست ندهید. ترجمه کتاب را با اندکی ویرایش میتوان کمنقصتر کرد اما همینطوری هم که هست کاملا قابل استفاده و مفید است و شور و اشتیاق پس پشت این مکالمات جذاب و سرشار از هوش و شوخطبعی را منتقل میکند. وقتتان به برکت کتاب خواندن خوش. روز و روزگارتان به یاری دانایی نیکو. آرزو میکنم سال نود و شش برای همهمان سالی باشد پر از شادی و آرامش و دانایی و امید.
امبرتو اکو
ژان کلود کاریر
از کتاب رهایی نداریم
به سعی ژان فیلیپ دوتوناک
ترجمه مهستی بحرینی
انتشارات نیلوفر