درباره مطالعات مرتبط با زنان نیز مانند بسیاری حوزههای دیگر در سالهای اخیر کتابهای خوب و مفیدی به فارسی ترجمه شده است، از جامعهشناسی و روانشناسی زنان تا معرفی شاخههای گوناگون فمینیسم. ترجمه برای ما و در جامعه ما ضرورت دارد و سبب وسعت یافتن منظر و صیقل خوردن زبان و توانمندی و غنای ذهنیمان میشود. بااینهمه ترجمه قطعاً کافی نیست. با صرف ترجمه ما به مقام “سوژگی” دست نخواهیم یافت. تفکر نه فقط فراتر رفتن از تقلید که گذر کردن از تلمذ و ترجمه است. تفکر خلاقیت انتقادی فاعلانه است. ما تنها در مقام فاعل شناسایی میتوانیم مسألههای “خود”مان را بشناسیم و طرح و تحلیل کنیم و پیش برویم. داشتن آثار “پژوهش”ی “اندیشمندانه” در حوزههای گوناگون برای هر جامعه زندهای ضرورتی تاریخی است که امکان ادامه حیات فکری آن جامعه را تداوم میبخشد. این حکم برای ما در اینجا و اکنون به همان اندازه صادق است که برای همه دیگر جوامع. ترجمه برای هر جامعهای به طور عام و برای جامعه ما در شرایط فعلی به طور خاص بستری ضروری است و زمینهساز تفکر، اما به خلاف آنچه برخی میگویند به خودی خود “تفکر” نیست. همچنانکه البته هر ظاهراً “تألیف”ی هم نه “پژوهش” است و نه بهرهمند از “اندیشه”. بسیاری از آنچه در شرایط فعلی در کشور ما به نام “تألیف” و “تحقیق” دانشگاهی و حوزوی و مانند اینها “تولید انبوه” میشود کمترین ارزشی از حیث پژوهشی و فکری ندارد و سرهمبندیهای مهملی است که جز به کار “ارتقاء” اداری و البته ادعایی پدیدآورندگانشان نمیآید! بنابراین از قضا دقیقاً به همین علت باید قدر پژوهشهای اندیشمندانه واقعی را دانست و به آنها توجه کرد تا میان ترجمههای فراوان از سویی و رطبویابسبافتنهای کثیر از سوی دیگر گم نشوند و نادیده نمانند.
فکر کردم بد نیست به مناسبت روز جهانی زن (17 اسفند) دو تألیف ارزشمندِ یکی از پژوهشگران اندیشمند ایران را معرفی کنم که اتفاقاً موضوع یکی از آنها به یکی از مسألهسازترین ماجراهای مرتبط با زنان در امسال (1396) کاملاً مربوط است: دو کتاب “جنسیت در آرای اخلاقی، از قرن سوم پیش از اسلام تا قرن چهارم هجری” و “کشف حجاب؛ بازخوانی یک مداخله مدرن” نوشته فاطمه صادقی.
کسانی که فعالیتهای فکری و پژوهشی نسل پس از انقلاب ایران را دنبال میکنند قاعدتاً نام خانم دکتر فاطمه صادقی را از دو جهت میشناسند: به عنوان مترجمی فعال که آثار متفاوتی را در حوزههای گوناگون و از جمله در حوزه مطالعات زنان ترجمه کرده است، و به عنوان پژوهشگری که به نحو ویژه درباره مسائل مربوط به زنان در ایران تحقیق میکند و آثار متنوعی را در این حوزه تألیف کرده است. در این یادداشت من دو کتاب را از میان تألیفهای او برای معرفی برگزیدهام که اولی با توجه به چشمانداز تاریخیای که پیش روی مخاطب میگشاید مجالی برای تفکر بیشتر درباره مفروضات فعلی و رایج جنسیتی در جامعهمان فراهم میآورد و دومی با ترسیم تاریخ ماجرای کشف حجاب در ایران پرتوی میافکند بر دعواهایی که همین الان در جامعه به صورتی جدی جاری است.
جنسیت در آرای اخلاقی، از قرن سوم پیش از اسلام تا قرن چهارم هجری همانگونه که از نامش برمیآید پژوهشی است تاریخی که مسائل مربوط به زنان را در ایران از دوره ساسانی تا دوره شکلگیری و تثبیت مذاهب مختلف فقهی دربرمیگیرد. کتاب با دو فصل مقدماتی ناظر به تصور از زنان و جنسیت در ایران پیش از دوره ساسانی و بررسی تحول باورهای اسطورهای و دینی درباره جنسیت و زنانگی آغاز میشود و با فصلی درباره وضع عمومی زنان در حکومت ساسانیان ادامه مییابد. در ادامه به تفصیل ساختار خانواده پدرسالار در آن دوره و احکام ناظر به ازدواج و طلاق گزارش و موقعیتهای مختلف حاصل از ازدواجهای متفاوت زنان بررسی میشود، موقعیتهایی از قبیل پادشازن، چکرزن، سترزن، نروزد، خودسراین و خویدودس. در بخش بعد منابع اخلاقی دوره ساسانی در سه دسته آثار حماسی/پهلوانی، آثار داستانی و آثار دینی/فقهی معرفی و تحلیل شده است. سپس در فصلی جداگانه احکام فقه زرتشتی (طهارت، حدود روابط جنسی، دشتان و رفتار با بیگانگان) بیان شده است. در انتهای فصل مربوط به دوره ساسانیان هم به آموزههای سیاسی و اجتماعی این دوره و نسبت آنها با مسأله جنسیت پرداخته شده است.
بخش بعدی کتاب به ایران پس از اسلام اختصاص دارد و در آن نخست زمینه تاریخی وضع زنان در زمان ظهور اسلام ترسیم شده و سپس گزارشهایی تاریخی درباره وضع زنان در دورههای اموی و عباسی آمده است. در ادامه منابع ادبیات اخلاقی در دوره اسلامی معرفی شده (اخلاق اندرزنامهای، اخلاق فلسفی، اخلاق فقهی) و پس از آن با تفصیل بیشتر احکام فقهی ناظر به زنان (حجاب، ارث، دشتان/حیض، تمکین و نشوز، تعدد زوجات، طلاق، روابط نامشروع، بلوغ) تحلیل شده است. در پی این فصل به طور خاص دورههای مختلف قانونشناسی اسلامی (دوره پیامبر اسلام، از سال یازده هجری تا پایان قرن اول، از اوایل قرن دوم تا نیمه قرن چهارم) معرفی میشود و تاریخ تکوین و تثبیت مکاتب فقهی سنی (حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی) و شیعه (زیدی، اسماعیلی، امامی) در قرن چهارم بررسی میگردد و اشتراکات و اختلافنظرها برشمرده میشود (از جمله برخی مسائل خاص فقه امامی مانند متعه/ازدواج موقت). به دنبال این مباحث برخی موضوعات خاص حقوقی-سیاسی که مرتبط با تصورات راجع به زنان است طرح و تحلیل میشود، موضوعاتی همچون شهادت و امامت و ولایت.
در انتهای کتاب فصل تأملبرانگیز و بصیرتبخشی با عنوان “نتیجهگیری” آمده که در حقیقت هم بیان میکند جنسیت امری ماهوی و تغییرناپذیر نیست و برساختی اجتماعی است و هم نشان میدهد تصور از آن در ایران پیش و پس از اسلام بیش از آنچه در وهله نخست انتظار میرود پیوستگی و استمرار داشته است. توجه به این هر دو جنبه برای ما ایرانیان در این روزگار میتواند راهگشا باشد و کمک کند مسائل مرتبط با جنسیت و زنانگی را در بستر و زمینهای معقولتر و استوارتر طرح و بررسی و ارزیابی و نقادی کنیم.
هیچ کتابی البته “کامل” نیست و نمیتواند باشد، مخصوصاً اگر موضوعی چنین چالشبرانگیز و گسترهای چنین وسیع را هدف قرار داده باشد. جنسیت در آرای اخلاقی، از قرن سوم پیش از اسلام تا قرن چهارم هجری هم از این جهت استثنا نیست و حتماً از جنبههای گوناگون میتوان آن را کاملتر یا ویراستهتر کرد (به عنوان نمونه به دو نکته اشاره کنم: گاهی نحوه استفاده از منابع میتوانسته است انتقادیتر باشد، مثلاً در کتب فرقهنگارانه در عالم اسلامی نسبت دادن اباحه به فرقههای مخالف را، همچون نسبت دادن دیگر تعابیر منفی رایج مانند تعطیل یا تجسیم به مخالفان، باید به دیده تردید نگریست، چرا که دادن چنین نسبتهایی برای تخریب مخالفان در این گونه کتابها ساختاری رایج و شایع بوده است؛ بنابراین بر اساس این گزارشها نمیتوان از قول به اباحه و اشتراک زنان و مانند اینها در میان فرقهای سخن گفت مگر اینکه متنی از خود اعضای آن فرقه باقی مانده باشد. در برخورد با برخی منابع از این جنبه میشده است محتاطانهتر و نقادانهتر عمل کرد و از قضا تصور میکنم خوانش توأم با سوءظن این گونه متنها میتواند درباره تصورات مربوط به جنسیت دادههای فرهنگی جالبتری در اختیار خواننده بگذارد. نکته دیگر اینکه گاهی کتاب از موضوع خود کمی دور میافتد و مباحثی که به طور مستقیم با جنسیت و زنانگی پیوندی ندارد و گاه مناقشهبرانگیز نیز هست و نیاز به بحثهای مفصلتر دارد – به عنوان مثال ماجرای تاریخ شیعی شدن ایران – در آن مجال طرح مییابد که قابل پیرایش و ویرایش بوده است). به رغم این، کتاب توانسته است حرکت در مسیری تاریخی و طولانی درباره موضوعی دشوار و حساس را منصفانه و با موفقیت طی کند و از این جهت هم خواندنی است و هم فکربرانگیز.
کشف حجاب؛ بازخوانی یک مداخله مدرن کتابی نسبتاً کمحجم اما پژوهش و تحلیلی فکربرانگیز است درباره کشف حجاب در ایران در دوره رضاشاه. فصل نخست کتاب به ترسیم تاریخی وضعی که در آن رضاخان قدرت را در دست گرفت و حکومت پهلوی را بنیاد نهاد اختصاص یافته و در آن آمده است که با توجه به شرایط، دیکتاتوری رضاشاه در آن زمان برخوردار از “مشروعیت اضطراری” بود. بر پایه این مشروعیت موقت بود که او برای تأسیس دولتی مدرن در ایران دست به کار شد. طبعاً این دولت مدرن ناگزیر با مسائلی مانند صدور شناسنامه و ثبت ازدواج و وضعیت تابعیت و اجازه سفر و خروج زنان از کشور رویارو بود و در این موارد به اقداماتی پرداخت. این گونه اقدامات دولت از سویی میتوانست رهاییبخش باشد و از سوی دیگر انقیادآور. میان مداخله اقتدارگرایانه دولت با آزادی و امنیتی که توقع میرفت به همراه بیاورد از اساس تعارضی وجود داشت. قانون کشف حجاب اعلامشده در این دوره را نیز باید در این سیاق دید و دریافت. بر مبنای این پسزمینه فصل دوم کتاب به طور مستقیم ناظر است به توصیف و تحلیل ماجرای کشف حجاب. در این فصل میبینیم که تغییر پوشش و حجاب روندی بود که خود به خود در میان قشرهایی از جامعه پیشاپیش آغاز شده بود اما با تبدیل آن به قانون و اجرای اجباری آن ماجرا صورت پیچیدهای پیدا کرد. تا پیش از این قانون، به طور تاریخی میان پوشش زنان و طبقه اجتماعی آنها در ایران نسبتی خاص برقرار بود که این قانون در تقابل آشکار با آن وضع و نسبت، به موجب مداخلهای بیرونی و حکومتی، کوشید آن نسبت را به یک باره به کلی معکوس کند؛ تغییری آنقدر ناگهانی که کنار آمدن با آن حتی برای گروهی از اعضای خود آن حکومت مدرن هم به لحاظ روانشناختی مشکلی بغرنج بود. در فصل سوم کتاب مشاهده میکنیم که در بررسیهای معمول درباره واقعه کشف حجاب کمتر به نقش خود زنان در این حوزه و فاعلیت آنها در این ماجرا توجه شده است و روایتهای این ماجرا بیشتر حول محور مردان بوده است تا زنان؛ حال آنکه زنان، هم به صورت ایجابی و هم به صورت سلبی در ماجرای کشف حجاب مدخلیت جدی داشتهاند. هرچند اجرای قهرآمیز این امر در نهایت از حامیان این قانون و وجه ایجابی میکاهد و جامعه زنان را با تعارضها و هزینههای مختلف روبرو میکند. فصل چهارم کتاب به کشف حجاب در کشورهای پیرامون ایران اختصاص یافته و در آن میبینیم که آنچه در ایران اتفاق میافتد بهرغم آنچه معمولاً میگویند بیش از آنکه به الگوی ترکیه شباهت داشته باشد به برخورد نظام شوروی با زنان در آسیای مرکزی شباهت داشته است. فصل پنجم کتاب درباره حجاب و کشف حجاب از چشم غربیان است و این مسأله را بر اساس “ما” و “دیگری” و نسبتِ در هر حال تحقیرآمیز استعمارزده و استعمارگر تصویر میکند. فصل بعدی کتاب نیز تحلیل جالبی است در مورد نسبت عکس و تکنولوژی عکاسی با ماجرای کشف حجاب و به این بهانه نسبت قدرت و سنتسازی در این حوزهها بررسی میشود. بخش انتهایی کتاب جمعبندی مباحث و تحلیلی نهایی است که گرچه ناظر به مداخلهای مدرن در دورهای در گذشته است همچنین میتواند زمینهای باشد برای اندیشیدن به نحوههای دیگر مداخله و سنتسازی و تاریخپردازی و تأمل در مناسبات قدرت. چون کتاب کشف حجاب؛ بازخوانی یک مداخله مدرن در واقع بیشتر مجموعهای از تأملات نقادانه حول و حوش ماجراست گزارش مختصر من از آن در اینجا در حقیقت چیزی بیش از فهرست ناقصی از مسائل مطرحشده در کتاب نیست. کسانی که به موضوع علاقهمندند باید خود کتاب را بخوانند و با بازخوانیای که از منابع و وقایع داشته همراه شوند؛ به ویژه اینکه نویسنده در انجام این بازخوانی با بهره گرفتن از مجموعه مفاهیم اندیشه جدید موفق بوده و توانسته بیتکلف مسائلی تاریخی را بر بستری فکری طرح کند و پیش ببرد. ممکن است هر یک از ما از منظرهای گوناگون ملاحظات متفاوتی درباره توصیفهای تاریخی و تحلیلهای فکری عرضه شده در کتاب داشته باشیم، اما گمان نمیکنم خوانندگان منصف در هر حال و بهرغم هر نقد و نظری درباره آن منکر تأملبرانگیزی و جدی بودن کتاب و مسائل مطرح در آن بشوند.
در نوشته پیشین از این مجموعه نوشتههای سهگانه درباره زنان، به “وضع زنان و مدنیت جوامع” به طور کلی پرداختم. در این پست همانطور که وعده داده بودم دو کتاب درباره موضوع زنانگی در ایران معرفی کردم، و در نوشته بعد مستقیماً درباره پوشش و قدرت خواهم نوشت و به ماجرای حجاب و الزام به آن در جامعهمان خواهم پرداخت و ملاحظاتی نقادانه را درباره این الزام حکومتی که گاه با الزام فقهی خلط میشود مطرح خواهم کرد.
محمد منصور هاشمی
اسفند 1396
از قرن سوم پیش از اسلام تا قرن چهارم هجری
نوشته فاطمه صادقی
نشر نگاه معاصر
کشف حجاب
بازخوانی یک مداخله مدرن
نوشته فاطمه صادقی
نشر نگاه معاصر