کماند هنرمندانی که وقتی کارهایشان را میبینیم میل به اندیشیدن و نوشتن را در ذهنمان برانگیزند. هنرمندانی که آثارشان در عین تناسب و زیبایی و استحکام، گویی آن پسِ پشت خود حرفهایی نگفته را پنهان کرده باشند یا مسألههایی نیندیشیده را، که دوست داشته باشی آنها را بشنوی یا به آنها بیندیشی. به معنایی مهم نیست نگفتهها و مسألههای هنرمند چه بوده است. مهم اثر است، که تأویلپذیر است. مهم آثار است که در کنار هم معنایی مییابند افزون بر هر اثر به تنهایی. به معجزه این تأویلپذیری است که آثار، آثار میشوند و در خاطر میمانند. نمایشگاه هنری نمایشگاهی است که دیدنش برایت خاطره شود و نه فقط در لحظه خوشحال باشی که آن را میبینی، بلکه مطمئن باشی بعدها نیز آن را به خاطر خواهی آورد، به عنوان شاهدی بر بودنت در لحظهای خاص در جایی خاص، به مثابه گواهی بر اینجا و اکنون؛ اینجا و اکنونی که میدانی “شرایط” است، “موقعیت” است، “وضع تاریخی” است؛ پس ثانیه نیست که بگذرد و تمام شود، آنی است که امکانات و محدودیتهای فردایت را هم رقم میزند.
در میان نسل هنرمندان پساانقلاب ایران، کارهای غزاله هدایت، به نظر من، از این دست آثار است. آثاری که نه فقط میبینی، که بعدا باز به مناسبتهایی آنها را به یاد میآوری. “تکرار” – نمایشگاه اخیر غزاله هدایت – دربردارنده چنان آثاری است. در این نمایشگاه عکسهایی میبینیم که هم عکس است و هم عکس نیست؛ عکسهایی که به جز یکی گویی همگی به گونهای مخدوش شده است، هر یک به صورتی. من بهویژه عکسهایی را که در قابهای بزرگ بود دوست داشتم و نه فقط از دیدن تکتک آنها که بهخصوص از کنار هم دیدن آنها لذت بردم و به فکر فرورفتم. چرا این عکسها، به شیوههای مختلف و البته به معنایی تکرارشونده، زیر آن رشتههای سفید پوشانده شده است؟ اصلا آیا با آن رشتهها چیزی پوشانده و مخدوش شده است، یا نه، آن رشتهها صرفا تار و پود سفید چیزی است که هنوز کامل نشده است؟ چهبسا چیزی که بناست نهایتا تنها یک صفحه سفید باشد. شاید هم این آثار کامل شده است و کمال اینها در همین حرکت به سوی محو شدن بوده است، در همین پوشاندن و هویدا کردن، در همین مستوری و آشکارگی توأمان؟ طبعا هر کس میتواند این آثار را از چشم خود و با توجه به دغدغههای ذهنی خود تعبیر و تفسیر کند. آنچه مسلم است این است که این آثار تأویلپذیر است. نه به معنای متکلّفی که برخی مثلا هنرمندان – اعم از تجسمی یا ادبی – از آن درمییابند و به موجب آن خیال میکنند هر چه اثری مبهمتر باشد یا مجموعه تلمیحات و ایهامات فراوانتری بهزور در آن گنجانده شده باشد تأویلپذیرتر میشود. نه. چنان آثاری “ادا” است و هنر و ادبیات، ادا و اطوار نیست. تأویلپذیری اثر هنری حاصل نگاه درست هنرمند است به اطرافش، محصول تلفیق زیباییشناسیِ متناسب با مضمون و مفهوم است با نظام مفهومی و دال و مدلولهای یک جامعه در تاریخمندی خودش؛ حاصل پیوند و تعامل دغدغههای شخصی هنرمند است با ماجراهای محیطش. برای همین است که در کارهای غزاله هدایت در مجموعه “تکرار” میشود به زنانگی فکر کرد، به بدنمندی فکر کرد، به آزادی بیان و بود و نمود فکر کرد، به بیچهرگی و چهره داشتن فکر کرد با همه دلالتهای اخلاقی و اجتماعی و سیاسی “چهره”، و به همین ترتیب. اینکه چه نتیجهای میگیریم به خود ما مربوط است؛ کار هنرمند این است که شرایطی فراهم کند که بتوانیم فکر کنیم، دقیق شویم، نگاه کنیم، بازنگری کنیم، عقب برویم، جلو بیاییم، سوال کنیم، دغدغهها و مسألههای خودمان و جامعهمان را به یاد بیاوریم و و به طور خلاصه درگیر ماجراهایی بشویم که در روزمرگیهای زندگی روزمره آنها را فراموش میکنیم. کارهای غزاله هدایت، چه آنها که پیشتر دیده بودم و چه آنها که در این نمایشگاه دیدم، دست کم برای من از این مقوله است و همواره ذهنم را به فعالیت وامیدارد. به پرسش و باز پرسش.
“تکرار” در گالری امکان برگزار شده است از 23 فروردین تا 6 اردیبهشت. ساعات بازدید از 16 است تا 20. و البته گالری امکان شنبه ها تعطیل است. نشانی گالری امکان را در انتهای این پست میآورم، فقط در اینجا یادآوری کنم که یکی از عکسها به نحو معنیداری در سالن گالری نیست و در اتاق بغلی است. اگر بهزاد نژادقنبر – مدیر بافرهنگ و اهل هنر گالریِ “امکان” – اجازه داد، آن عکس را هم ببینید. نفس جدا بودنش از مجموعه جالب است و انگار معنایی اضافه به کل نمایشگاه میدهد.
نشانی گالری امکان: تهران، خیابان میرزای شیرازی، کوچه دوم، پلاک 3، واحد 1
تلفن: 88946122