نمیدانم فیلم آلمانی “اثر بدون مولف” (Werk ohne Autor) را دیدهاید یا نه، اما کسانی که این فیلم فلوریان هنکل فون دونرسمارک (Florian Henckel von Donnersmarck) را دیده باشند حتما سرگیجهای را به یاد میآورند که به بیننده دست میدهد از آمدن و رفتن ایدئولوژیهایی که هر یک هنر را بهگونهای خودخواسته تعریف میکنند و مکاتبی که زاده میشوند و درمیگذرند و هنرمند نقاشی که در آن میان و در بحبوحه تغییر و تحولات پیدرپی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، به دنبال راه خود میگردد برای بیان تجربه زیستهاش.
وقتی برای هنرمندی که در بطن و متن پدیدآمدن و کمرنگ شدن آن ایدئولوژیها و مکاتب زندگی میکند یافتن راه آنقدر دشوار باشد، تکلیف هنرمندی که در جوامع پیرمونی است و نسبت به آن ایدئولوژیها و مکتبها تأخیری تاریخی را هم تجربه میکند روشن است و میزان دشواری کار او چند برابر. این دشواری است که باعث شده است بسیاری از هنرمندان و از جمله نقاشانمان در دوره معاصر مشغول کاری باشند که بیشتر پیروی از مدهای روز به نظر میآید تا بیان تجربههای زیسته واقعی و اصیل در قالبهای متناسب و هماهنگ با آن تجربهها.
ایمان افسریان از این جهت نقاش بسیار جالبی است. او که به گواهی نوشتههایش همواره دلمشغول وضع تاریخی خود بوده است آگاهانه خودش را از مدهای روز دور نگه داشته و نقاشیهایش را تجلی تجربههایی قرار داده است که تجربهها و دغدغههای شخص اوست و متناسب با سلیقه و نگرش خودش، فارغ از آنچه میآید و میرود.
پیشتر نیز خبر نمایشگاههای پیشین دوست عزیزم ایمان افسریان را روی “ما کمشماریم” منتشر کردهام و به اختصار درباره آنها نوشتهام (اینجا)، آنچه را پیشتر نوشتهام در اینجا تکرار نمیکنم. در “دایرهالمعارف هنر” استاد رویین پاکباز و همکارانشان که توسط نشر فرهنگ معاصر منتشر شده آمده است: “افسریان را میتوان تصویرگر نورها، سایهها و انعکاسها نامید. بازنمودهای واقعنمایانه او از اشیاء…گویی زمان گذشته را در زمان حال بازمیتابانند”. این توصیف از کارهای ایمان گویا و بهجاست.
در میان نقاشیهای نمایشگاه اخیر ایمان که ادامه طبیعی کارهای قبلی اوست نقاشیای هست با حال و هوایی متفاوت از بقیه که توجه مرا بیش از سایر نقاشیها جلب کرد. تابلویی به نام “رکویم” که تصویر نمکشیدن و طبلهکردن و ریختن رنگ سقف یا دیوار است. صرف نظر از اینکه تصویری اینقدر ساده و متعارف را وقتی در مرکز اثری میبینیم که کل آن بازنمایی همین پدیده است طبعا آن را جور متفاوتی میبینیم و نوعی آشناییزدایی به آن ابعاد مختلف معنایی و حتی بصری میبخشد و باعث میشود بتوانیم آن را هم بهسادگی واقعنما ببینیم و هم دارای جنبهای انتزاعی، خود نقاشی گویی از دو زاویهی دید کشیده شده است و نیمهی بالا و پایین آن از یک منطق پیروی نمیکند و گویی چشممان وقتی روی آن حرکت میکند با حرکت چشم نقاش روی پدیدهای که مشغول بازنمایی آن بوده همراه میشود و همین امر هم به گمان من به این نقاشی که به معنایی میتواند خیلی ساده باشد جنبهای پیچیدهتر و تا حدی رازآمیز میدهد. در هر حال این نقاشی که نوعی بازنمود زیباییشناسانه اضمحلال است و از این جهت پارادکسیکال، و به صورت توأمان یادآور زوال و زیبایی، برای من بهیادماندنیترین تابلوی مجموعه بود.
نمایشگاه ایمان افسریان از 29 شهریور شروع شده و تا 26 مهرماه 1398 در گالری اثر برقرار است و دوستان علاقهمند به هنر میتوانند با رفتن به این نمایشگاه با نقاشی تجدید عهد کنند و لحظات خوشی را در حال و هوای هنر و خاطره و بازنمایی و گذر زمان بگذرانند.
دوستانی هم که مایلاند با خود نقاش و دغدغههای فکری او که قطعا دنیای نقاشیهایش را روشنتر میکند بیشتر آشنا شوند میتوانند ویدئوهای ایمان را درباره نسبت هنر و معاصر بودن روی وبسایت کافهسرو دنبال کنند به واسطهی لینکهای زیر:
ایمان افسریان؛ مسأله معاصر بودن، قسمت اول
ایمان افسریان، مسأله معاصر بودن، قسمت دوم
ایمان افسریان؛ مسأله معاصر بودن، قسمت سوم و پایانی