رد کردن و رفتن به مطلب
منو
  • دوست داشتنی‌های من
  • خواندنی ها
  • خبرها
  • نوشته ها و گفته ها
  • دفتر یادداشت های بد
  • شنیدار/دیدار
  • دیدگاه‌های شما
    • دیدگاه‌های شما
    • ارسال دیدگاه
  • درباره نویسنده / درباره سایت
    • درباره نویسنده / درباره سایت
    • زندگی‌نامه و فهرست آثار
    • راه های تماس

محمدمنصور هاشمی

ما کم شماریم

منو

از “دفتر یادداشتهای بد”، مجموعه بیست و سوم

 

 

با افتخار مردن

باشکوه مردن

بزرگ‌وار مردن

 

طلبِ مرگ نیست

عین تعهد به زندگی است

 

———

 

 

رابطه‌ی دین و اخلاق

عموم و خصوصِ مِن وجه است

 

اگر جامعه‌ی اخلاقی می‌خواهید

اخلاق را به اعتقاد گره نزنید

 

اعتقادات با موج‌های مختلف زندگی بالا و پایین می‌شود

اما وجدان می‌تواند سر جایش باقی بماند

مانند فانوس دریایی

 

————

 

بعضی‌ها فکر می‌کنند خیلی تیزند

چون فهمیده‌اند نه اخلاق پایه‌ای در جهان دارد، نه حقوق بشر.

 

البته که آن‌ها از کسانی که “فکر نکرده” درباره‌ی اینها شعار می‌دهند، تیزترند.

 

ولی اگر از این هم تیزتر باشند درخواهند یافت “انسان” چیزی نیست جز اخلاق.

آن جانوری که ماییم

فقط با معجزه‌ی اخلاق انسان می‌شود و متمایز از سایر جانوران.

اخلاق در طبیعت نیست که آنجا دنبالش بگردیم، در جهان نیست.

اخلاق آفریده‌ی آدمیان است

همانند علم

همانند هنر

 

تنها بشر است که “آرزو” دارد

تنها بشر است که “امید” دارد

تنها بشر است که می‌تواند “اخلاق” را “خلق” کند

 

اینکه بعضی از افراد گونه‌ای به نام بشر

به مفهومی دست می‌یابند به نام اخلاق

شگفت‌انگیزترین رخداد عالم است

 

—————

 

مواضع رادیکال شعارهایی جذاب‌اند که طرفدارانِ سینه‌چاک پیدا می‌کنند

پایان شعر

پایان رمان

پایان هنر

پایان فلسفه

پایان تاریخ

پایان انسان

 

تنها مشکل این مواضع رادیکال این است که هیچ کدام درست نیست.

کافی است به گذر زمان توجه بفرمایید.

 

———–

 

زمانی شعر برایم مهمترین هنر بود

زمانی داستان

 

زمانی موسیقی برایم مهمترین هنر بود

زمانی نمایش

 

حالا

مهمترین هنر برایم زندگی است

 

زندگی، نه زنده بودن

نه جان داشتن

 

زندگی”کردن”، میعاد با آگاهی و دانایی است، با مهارت و توانایی.

 

آنکه زندگی کردن می‌داند، حتی مردن را هم بلد است.

حتما مردن را هم بلد است.

هنرِ مردن تنها بخشِ کوچکی است از هنرِ بزرگ زندگی کردن

 

—

 

اینکه در قرآن آمده خدا هر گناهی را می‌بخشد جز شرک

خیلی زیباست

 

یعنی حتی اگر کافر بوده باشی و صادقانه کافر بوده باشی

صداقت مایه‌ی رستگاری توست

 

شرک یعنی بدانی خدایی یگانه هست و باز در کنارش بت‌های قوم و قبیله‌ات را بپرستی، بت‌های جامعه‌ات را و تاریخ‌ات را و حتی بت‌های دین‌ات را

 

————-

 

بعضی اشخاص

رسماً

دچار کبرِ “خود زاهدبینی”اند

دچار الوهیتِ

“خودعابدبینی”!

 

—-

 

فقط کسی که مردن بلد باشد

زندگی کردن بلد است

 

———–

 

در زندگی مرگ نیست

فقط فرایند مردن هست

 

فرایند مردن جزو زندگی است

جزوی مهم و جالب

 

———

 

اصرار نداشتنم برای حرف زدن و توضیح دادن

از سر فروتنی نیست

 

————–

 

بچگی “اسلوموشن” می‌گذرد

بزرگسالی “فست‌موشن”!

 

بچگی را کاری نمی‌شود کرد

اما در بزرگسالی باید گاهی “پاز” را زد و به پشت سر نگاه کرد، به دور و بر، به پیش رو، به خود

 

وگرنه چیزی دست آدمیزاد را نمی‌گیرد جز حسرت و حرمان

 

———-

 

من اگر می‌دانستم هی دست کدام فرشته می‌خورد روی کنترل زندگی آدم!

 

یک لحظه دورِ تند

یک لحظه دورِ کند

یک لحظه تصویرِ بی‌صدا

یک لحظه خاموش

یک لحظه روشن

یک لحظه این کانال

یک لحظه آن کانال

 

فرشته جان! ما آدمها دچار ملال می‌شویم که هی با کنترل دی‌وی‌دی پلی‌یر و تلویزیون ور‌می‌رویم

شماها که دچار ملال نمی‌شوید؟ می‌شوید؟

 

————

 

گاهی تصور می‌کنم راز محبوبیت عمومی نیچه

نکته‌سنجی‌های ژرف‌اندیشانه‌اش درباره‌ی قدرت، یا چشم‌انداز، یا حقیقت، یا اخلاق، یا تاریخ نیست

 

راز محبوبیت نیچه بین عوام

در چهارچنگولی چسبیدن به زندگی است

در تأیید خودشیفتگی

 

محبوبیت عمومی برای کسی همچون نیچه

تحقیر است و شکست

 

فردریش جان!

با یک لحظه ترس از نبودن و ساختنِ افسانه‌ی بازگشت جاودان همان

با یک آن غفلت و جعل ابرمرد

خودت را به اندازه‌ی همه‌ی میانمایگانی که تمسخرشان می‌کنی

کوچک کرده‌ای

 

—–

 

هر انسانی

به‌راستی

“بی‌نظیر” است

 

بر این پایه

هر کس “کارش” را جدی بگیرد

هر کس “خود”ش را جدی بگیرد

کاری بی‌مانند می‌کند

 

کاستی اینجاست که بیشتر آدم‌ها

خودشان راضی می‌شوند به اینکه کپی دیگران باشند

 

بی‌نظیربودنِ هر شخص امری بالقوه است که معمولاً به فعلیت نمی‌رسد

در بی‌نظیر بودن نه سِمَت مدخلیت دارد، نه ثروت، نه قدرت

با هر شغلی و هر وضعی می‌توان بی‌مانند بود و بی‌نظیر زیست

فقط باید فرد بود

هر فردی یکی است، منحصر به فرد و زیبا و رازآمیز و کنجکاوی‌برانگیز و دوست‌داشتنی

 

————-

 

هر کس “فرد” زندگی کرده باشد

راحت هم می‌تواند بمیرد

چون بدهکارِ “خود”ش نیست

 

——

 

عاشق شدن اشکالی که ندارد هیچ

هیجان‌انگیز است

بسیار زیبا هم می‌تواند باشد

 

به شرطی که یادمان نرود

غیر از شخص شخیص خودمان

دیگرانی هم در این دنیا هستند!

 

—-

 

نمی دانم چرا

ولی واقعاً فکر میکنم

خدا مخلوقات شیرین‌عقل‌اش را دوست دارد!

 

 

نوشته محمد منصور هاشمی

 

 

نوشته شده در دفتر یادداشت های بد

دسته ها

  • خواندنی ها
  • خبرها
  • نوشته ها و گفته ها
  • دفتر یادداشت های بد
  • شنیدار/دیدار
  • دیدگاه‌های شما
  • ارسال دیدگاه
  • درباره نویسنده / درباره سایت
  • زندگی‌نامه و فهرست آثار
  • راه‌های تماس
  • دوست داشتنی‌های من
اجرا شده توسط: منصور کاظم بیکی