حمیده بحرینی:
با سلام و احترام ؛
“ما کم شماریم” خلوت روشنی است برای دیدن نوشته های هوشمندانه و دقیق ، و باریک اندیشی های فروتنانه، سالم و نجیب…
و چقدر همۀ ما نیازمند این “دقت “و “سلامت “ایم.
هر بار که می آیم این ها را بیشتر می یابم .
برای همۀ این ها و بیشتر از این ها سپاسگزاریم
————
الهام مقدم راد:
وقتی مجموعه ای از جستارهای آرتور کریستال درباره ی نوشتن را برای خواندن دست گرفتم جمله ای در ابتدای مجموعه بود: « فقط وقتی می نویسم ، فکر می کنم.» از میشل دو مونتنی … دیدگاه عجیبی درباره نوشتن بود. چه بسا پیش از آن درباره ی توأمانی نوشتن و تفکر چندان مطمئن نبوده ام. فکر می کردم تفکر مقدم بر نوشتن است. پس مونتنی از چه چیزی حرف می زند؟ نام او در میان غبار اطلاعات مبهم در ذهنم بود، پس به جستجو برآمدم که درست بشناسمش. گوگل کردم … شرح مختصر ویکی پدیا … کتاب سارا بیکول درباره زندگی کردن از نظر او و … در ادامه رسیدم به «ما کم شماریم».
این جا مقاله ای با عنوان متواضعانه ی «چند نکته درباره مونتنی» را یافتم و خواندم … شگفت آور بود. مثل درخشش های متوالی در تیرگی سطح .. چرا این کاشف فروتن انسان را این چنین دیر یافتم؟ یافتن که نه به تمامی … دریچه ای نیکو یافتم برای شناختنش. حال می توانم به سراغ مقالاتش بروم که از اقبال من همین امسال نسخه کاملش به فارسی ترجمه شده است.
در کشف این دریچه، باز هم به تمامی مدیون و سپاسگزار ما کم شماریم هستم. مدیون کلمات و تعابیر غنی و زیبایی که مونتنی را در این نوشتار دقیق وصف کرده اند.
مانا و همواره در جستجو و نوشتار باشد قلم نویسنده ی آن.
—————
: <>:
خیلی مختصر و اجمالی و ناقص بود .
( در مورد نظریه سروش )
—————-
محمود اسماعیل نیا :
موضوع: چرا سانسور می کنیم؟
سلام و عرض ارادت خدمت جناب هاشمی عزیز
فایل ویدئویی “چرا سانسور می کنیم؟” را دیدم و مثل همیشه از ارائۀ شیوای بحث و نکته سنجی های هوشمندانه تان لذت برده و بهره مند شدم
دو سه نکته یا پرسش مرتبط با این بحث را که به ذهنم می رسد عرض می کنم:
یک- به درستی اشاره کرده اید که سانسور معلول دو علت است: جهل و انکار.
امّا شاید بتوان عامل سومی را نیز در بحث از سانسور در نظر گرفت و آن اعتقاد طرفداران سانسور به آشکار بودن حقیقت برای خودشان است.
همان طور که می دانید برخلاف طرفداران پلورالیسم معرفتی که معتقدند حقیقت وجوه و ابعاد گوناگونی دارد و هر کس به فراخور وضعیت اش به چهره ای از آن دست می یابد؛ طرفداران “نظریه آشکاره گی حقیقت”، معتقدند که حقیقت امری روشن و دست یافتنی است و بلکه در چنگ آنهاست، در نتیجه هر دعوی دیگری باطل و بی اهمیت و قابل حذف است.
دو- به نظر می رسد که “ذهنیت سانسورچی” با نقد و تفکر و گفت و گو هم نسبتی ندارد و از این نظر مشابهتی دارد با “ذهنیت ایدئولوژیک” و نیز دو مفهوم ابداعی شما یعنی “ذهنیت پیشاروان شناختی” و ذهنیت پیشاشهری” (از جمله در یادداشت اخیرتان در باره روشنفکری در شماره 71 مجله اندیشۀ پویا).
سه- برای آشنایی بیشتر با “ذهنیت سانسورچی”، جدای از مباحث نظری به مطالعات تجربی نیز باید توجه کرد.
برای نمونه کتاب “ممیزی کتاب” (دکتر احمد رجب زاده، انتشارات کویر، 1381) که پژوهشی است در بارۀ 1400 سند ممیزی کتاب در سال 1375، منبع قابل توجهی برای این بحث است. در این کتاب به موارد و مصادیق ممیزی شده فراوانی در حوزه های گوناگون اشاره شده که بازنگری آنها می تواند در ترسیم مختصات ذهنیت سانسورچیان مؤثر باشد.
چهار- یک پرسش این است که اگر مطلبی در جهان قدیم موضوع سانسور نبوده، آیا امروزه نیز باید مشمول همان حکم باشد؟
به یاد دارم که دکتر نصرالله پورجوادی سالها پیش در مقاله ای (که متاسفانه مشخصاتش را به یاد ندارم) در توجیه استعمال الفاظ رکیک در آثاری مثل مثنوی مولوی، اشاره بجایی داشتند به محدودیت دامنۀ گسترش آراء و ایده ها در جهان نشر ماقبل گوتنبرگ.
شاید لازم باشد در بحث از “ابعاد اجتماعی سانسور” به تفاوت دو دنیای قدیم و جدید، از نقطه نظر امکان نشر سریع و گستردۀ آراء و ایده ها توجه کرده و حکم جهان قدیم را بر دنیای جدید حمل نکرد.
پنج- سرانجام این که، آیا اساساً چیزی به نام “سانسور خوب” داریم؟ یعنی سانسوری که لازم و مفید و ممکن و مطلوب باشد؟
اگر پاسخ مثبت است،
تعریف آن چیست؟
معیار خوبی و فایده اش کدام است: اصول اعتقادی، احکام عام اخلاقی، عرف زمانه، …؟
این مطلوبیت سانسور، عام و جهانشمول است یا موضعی و محلی؟ به تعبیر دیگر آیا می توانیم از سانسور خوب برای همه جوامع و همه زمان ها سخن بگوئیم یا تعریف سانسور خوب در هر جامعه ای و در هر دوره ای متفاوت با دیگری خواهد بود؟
و بالاخره نحوۀ تحقق سانسور خوب چیست: رعایت خودخواسته و درونی شدۀ ضوابط از سوی پدیدآورندگان آثار، کنترل های بیرونی توسط جامعه و افکار عمومی، اعمال ضوابط توسط حکومت، …؟
با سپاس مجدد و آرزوی سلامتی کامل و مزید توفیقات جنابعالی
————————
محمود اسماعیل نیا :
موضوع: سانسور
جناب آقای هاشمی گرامی
سلام بر شما و سپاس مجدد بابت توضیحات روشنگرتان در باره بحث سانسور
گمان می کنم تنها از طریق بحث و گفت و گو در باره ابعاد مختلف سانسور است که می توانیم به تصویر روشن تری از این پدیده برسیم و برای رفع آن چاره جویی کنیم.
از این جهت و پیرو یادداشت اخیرتان چند ملاحظه و یک پیشنهاد را مطرح می کنم
ملاحظات نظری
یک- پدیدۀ خودسانسوری
همه ما در مقام بیان باورها و احساسات خودمان، به صورتی دانسته و خودآگاه یا نادانسته و ناخودآگاه از نوعی نظام درونی/شدۀ فیلترینگ استفاده می کنیم که محصول نوعِ تربیت و آموزش ماست. مثلاً خیلی چیزها را نمی گوئیم و از آن رد می شویم (مثال شما در باره مرحوم فروغی و حذف بخش هایی در فرایند تصحیح کلیات سعدی)، یا در گفتن خیلی چیزها از قالب هایی غیرصریح استفاده می کنیم (مثال شما در باره نیکلسون و ترجمه تعابیر رکیک مثنوی به لاتین).
اکنون پرسش این است که آیا این نظام درونیِ فیلترینگْ نوعی سانسور نیست؟ البته سانسوری پذیرفته/درونی شده که به صورتی ناخودآگاه راهنمای گفتار و رفتار فرد است. اگر هست، مصداقی از سانسور مطلوب نیست؟
دو- تحدید حدود “موضوع” سانسور
پرسش دیگر این است که آیا مواردی وجود ندارد که خارج از موضوع سانسور (نامطلوب) باشد و جلوگیری از انتشار آن در جامعه ضروری باشد؟
مثلاً آیا به نام مخالفت با سانسور می توان اجازه داد که ایده هایی که مردم را ترغیب به کارهای خطرناک می کنند (خطرناک برای خودشان یا دیگران) مثل آموزش نحوۀ خودکشی یا تجاوز به عنف یا مسموم کردن دیگران یا انهدام اماکن، به راحتی در جامعه منتشر شوند؟ یا این که باید جلوی انتشارشان را گرفت؟ در صورت اخیر، ممانعت از نشر چنین ایده هایی مصداق اِعمال سانسور هست یا نه؟
ملاحظات عملی
یک- دلایل موافقان سانسور
اجازه بفرمایید سعی کنیم از چشم معتقدان به ضرورت سانسور هم به موضوع نگاه کنیم.
برای مثال شما در بحث بی فایده بودن سانسور، اشاراتی به تجربۀ زیستۀ خودتان در باب شعر و رمان داشتید. بسیار خوب، مسئول ممیزی ممکن است بگوید تجربۀ آقای هاشمی به عنوان یک شهروند فرهیخته (و نه مصداقی از میانگین شهروندان مخاطب شعر و رمان) نمی تواند ملاک تصمیم گیری ما باشد، چون ما با خیل مخاطبان نافرهیخته ای سر و کار داریم که به کوچکترین اشاره ای به لحاظ اعتقادی یا اخلاقی از راه به در می شوند.
به همین ترتیب در بارۀ تصویر شما از “جامعۀ آرمانی عاری از سانسور” که در آن همه سخن ها گفته می شود و همه صداها شنیده می شود ولی به مدد بحث و نقد و روشنگری، موارد نامطلوب یا غیرقابل دفاع مآلاً مطرود خواهند شد؛ ممیز مربوطه ممکن است بگوید بله ممکن است ما مسیر نادرستی را طی کرده باشیم ولی به هر حال الان با جامعه ای سانسورزده و مخاطبانی نارشید سر و کار داریم که اگر سدّ سانسور را برداریم شما تضمین می کنید که شاهد انواع بحرانهای فردی (فکری و روحی) و اجتماعی (بی هنجاری) نباشیم؟
مشابه همین سخن در مورد حجاب هم مطرح است. ممکن است استدلال برخی از مدافعان حجاب اجباری این باشد که شاید اجباری کردن حجاب تصمیم نادرستی بوده، ولی الان و پس از گذشت چهل سال ما با جامعه ای غیرنرمال روبرو هستیم. جامعه ای با چند میلیون جوان فاقد امکان ازدواج و همزمان تحت تاثیر تصاویر و فیلم های پورن در فضای مجازی، که به رغم اجباری بودن حجاب آمار تجاوز و آزار جنسی در آن بالاست. آیا اگر این اجبار برداشته شود و خیل خانم های مشتاق جلوه گری هم در جامعه ظاهر شوند، با یک هرج و مرج جنسی در جامعه روبرو نخواهیم شد؟
ظاهراً به نظر می رسد که جامعه گرفتار دور باطلی شده و راه برون شوی برای آن مشخص نیست.
قصدم دفاع از سانسور یا حجاب اجباری یا توجیه تداوم آنها نیست. عرضم این است که برای تغییر وضعیت نامطلوب، علاوه بر تاملات نظری باید به فکر راهکارهای عملی و اجرایی هم بود. به تعبیر دیگر، علاوه بر توضیح نامطلوب بودن وضع کنونی و ترسیم وضعیت مطلوب، باید در مورد مسیر رسیدن از وضعیت موجود به وضعیت موعود هم اندیشه و تأمّل کرد.
دو- سانسور به مثابه وظیفه
موضوع سانسور وقتی پیچیدگی بیشتری پیدا می کند که مدافعان آن به جای این که سانسور را راهکاری معمول برای نظارت بر فرهنگ جامعه بدانند، که مثل سایر راهکارهای اجرایی بر اساس میزان سودمندی و کارآیی شان قابل قبض و بسط هستند؛ آن را وظیفه ای مقدّس و ضروری تلقی کنند. آنچه که به چنین برداشتی از سانسور امکان ظهور می دهد تلقی ایدئولوژیک از حکمرانی است که در آن علاوه بر رضایت شهروندان، “هدایت مردم” نیز اهمیت دارد. استدلال مدافعان چنین برداشتی در برابر منادیان لغو سانسور و گسترش آزادی بیان در جامعه این است که اگر سانسور را برداریم شما جواب آخرت مردم را می دهید؟
به نظر می رسد که اینجا دیگر نمی توان فقط به وجوه عملی سانسور مثل بی فایده بودن آن در دنیای کنونی ارتباطات یا فزونی مضار آن بر منافعش سخن گفت؛ بلکه نیازمند بحثی تئوریک در باره دفاع پذیر بودن چنین برداشتی از حکومت هستیم.
پیشنهاد
براستی برای تغییر وضعیت سانسور چه باید کرد؟
به نظر می رسد نخستین گامْ پرداختن به بحث سانسور در حوزه عمومی است. از طریق تداوم طرح موضوع سانسور در رسانه هاست که مشارکت اهل نظر اعم از موافق و مخالف در این بحث جلب شده و به تدریج ابعاد گوناگون و وجوه مثبت و منفی این پدیده برای افکار عمومی روشن شده و نیز راهکارهایی عملی برای رفع یا تغییر این وضعیت پدیدار می شود. چنین نیست که موضوع سانسور، آن هم در جامعه ای با مختصات جامعه امروز ما، راه حل حاضر و آماده ای داشته باشد که منتظر باشیم کسی آن را “کشف” و ارائه کند. چنین راه حلی فقط از طریق گفت و گوی عمومی اهل نظر به تدریج “برساخت” شده و پدیدار می شود. دستیابی به فهمی عمومی و اجماعی از ابعاد مختلف پدیدۀ سانسور می تواند زمینه ساز تجدیدنظر در رویه های جاری باشد.
مجدداً از شما به خاطر گشودن باب این بحث مهم تشکر می کنم و امیدوارم تداوم گفت و گو در این زمینه به تغییر رویه های نامطلوب جاری بیانجامد.
اهتمام شما به پرداختن به گره های فکری ای که موجب “تصلب شرائین فرهنگ” در جامعه شده، بسیار ارجمند و ستودنی است.
آرزومند کمال سلامتی و دوام توفیقاتتان هستم
محمود اسماعیل نیا
——————————–
حسین علی اکبر:
موضوع: ستایش و سپاس
به نام ایمان و متعلَق آن؛
سلام دوست من، سپاس که “اینجا” می نویسید! اینجا برای من روستای اندیشه است!
وقتی به سایت هایی مثل سایت شما سر می زنم، حسِ سرزدن به یک روستای دورافتاده را دارم و چقدر هم از شهرهای پرزرق و برقی چون اینستا و توئیتر و… گریزانم و روستا ها باید هم “کم شمار” باشند! اصالتشان گویی در همین است!
خواستم بگویم چقدر دفتر یادداشت های بد برایم مفید و آموزنده بوده و هست. سپاس. می بوسمتان. برایتان رضایت آرزومندم.
به امید دیدار