از زمان نوشتن مقالات “پوشش و قدرت” (بنگرید به اینجا و اینجا) چند سالی می گذرد و در این چند سال سیر ماجرا در همان جهت بوده است که در آن مقالات پیش بینی شده بود. افزون بر ملاحظات و استدلالهایی که در آن زمان مطرح کرده بودم چیزی ندارم بگویم و یادآوری همان ملاحظات و استدلالها را برای کسانی که آمادگی روانی اندیشیدن به قضیه را داشته باشند کافی می دانم. به ویژه اینکه اکنون که این چند خط را به زحمت می نویسم باز به کرونای سختی مبتلا هستم و توان بحثهای اضافه را ندارم. اما چون سایت ارجمند “خبرآنلاین” مقاله نخست “پوشش و قدرت” را قاعدتا به مناسبت مجادلات اخیر بازنشر کرده است (بنگرید به اینجا) فکر کردم از این فرصت استفاده کنم و دو نکته را با خوانندگان گرامی و دوستان عزیز در میان بگذارم؛ گمان می کنم ثبت این نکات برای آیندگان بی فایده نباشد.
نخست اینکه یکی از معلمان دیرین و استادان نازنین من که از این مقالات خشنود نبودند چندی پیش آنها را برای نقد در اختیار برخی استادان حوزه و حوزویان استاد دانشگاه قرار دادند. سه نفر که نامهایشان نزد من محفوظ است به ایشان جواب داده و نکاتی را مطرح کرده بودند و من هم پاسخهایی دادم؛ عین نوشتار آنها و پاسخ های خودم را می آورم:
نوشتار نخست:
“سلام علیکم
مطالعه کردم
ممنونم که ارسال کردید
حاوی جزئیات فراوان درستی است
هر وقت نوشتهای با چنین جزئیات و شواهد فراوانی مشاهده میکنیم لازم است به کاوش برای دستیافتن به سه سوال بپردازیم
- چه پیشفرضهایی در نوشتار مداخله دارد که مستقیماً به آنها اشاره نشده است
- میزان درستی سور قضایا و گزارهها چقدر است (هر، همه، هیچ، بعضی، گاهی و ..)
- آیا برای وصول به نتایجی که از مقدمات درست، استنتاج شدهاند؛ مسیر درستی طی شده است؟
این مقاله در هر سه سوال محل تأمل جدی است
در اولین فرصت بعضی موارد را عرض خواهم کرد ان شاء الله”
پاسخ به نوشتار نخست:
“سلام و درود و ارادت فراوان. بسیار هم ممنون می شوم”
نوشتار دوم:
“سلام علیکم
حجاب رو نمیشه با نماز خواندن مقایسه کرد
حاکمیت اسلامی درباره حفظ حریم جامعه از شهوانی شدن، مسئولیت داره
اختلاف ها درباره روش انجام این مسئولیته
روشی که در دهه 60 به کارگیری شد، شاید در اون مقطع مناسب و کارساز بوده
اما از دهه 70 به بعد به تدریج ناکارآمد شده و برای نسل متولدان دهه 80 به بعد اصلا کارساز نیست
توفیق ناتمام حجاب قانونی
ارزشهاو هنجارها میتوانند در قالب نمادهایی تجسم عینی بیابند. این نمادها در دلالت نخست خود تنها به همان ارزش یا هنجاری که از آن برآمدهاند دلالت دارند، اما در مناسبات ساختاری با دیگر مولفههای اجتماعی میتوانند دلالتهای ثانویهای بیابند و در شرایطی مدلول دوم جایگزین مدلول نخست میشود. روسریهایی که زنان ایرانی برای رعایت حجاب قانونی بر سر کرده و میکنند، مثالی برای این دلالتهای نمادین است. این نماد اگرچه در دلالت نخست خود به حجاب شرعی اشاره دارد ولی به دالّی برای اقتدار فرهنگی جمهوری اسلامی بدل شد و در حال حاضر هرگونه کنش اجتماعی درباره آن، بیش از آنکه ناظر به مدلول نخست باشد، شاخصی برای سطح اقتدار سیاسی جمهوری اسلامی است. بازاندیشی در این دلالت نمادین را به پایان این نوشتار وامیگذاریم.
برای نگارنده که فرآیند تثبیت و نهادینه شدن عملی پوشش قانونی را در کودکی نظارهگر بودم، اقدام به استفاده از پوشش روسری ولو در شکل ناقص آن، نماد تمکین اجتماعی زنانی بود که در زیست فردیشان با شریعت همدل نبودند و تا آن مقطع ـ سال 1360ـ همچنان بر الگوی زیست دوران پهلوی اصرار میورزیدند. بیتردید خط مشی الزام به حجاب در عرصه عمومی در گام نخست موفقیتهایی به همراه داشت. در آن مقطع فرهنگ عمومی از مداخله قانونی در پوشش زنان در عرصه عمومی و الزام به رعایت حجاب شرعی حمایت میکرد و این خط مشی توانست ترازی از پوشش را به عنوان هنجار در جامعه تثبیت نماید. نتیجه این خط مشی چنان بود که بسیاری از زنان ناملتزم به حجاب شرعی، در مجالس خانوادگی که با مشارکت خانوادههای ملتزم به حجاب برگزار میشد، درجهای از پوشش را رعایت میکردند. همین زنان به تدریج روسری را به عنوان جزو لاینفک پوشش در حوزه عمومی پذیرفتند.
این موفقیت اولیه چند دستاورد دیگری به ارمغان آورد، خانوادههای مذهبی و دخترانشان توانستند در محیطهای گوناگون اجتماعی بیدغدغه حضور یابند. حضور دختران باحجاب در محیطهایی که پیش از آن به جهت اختلاط جنسی و فضای شهوانی برایشان ممنوعالورود بود، از جمله این دستاوردهاست؛ مانند سالنهای سینما و سواحل دریا. لذا باید اذعان کرد خط مشی الزام به حجاب قانونی، موفقیتهایی دربر داشته است. این خط مشی را میتوان تلاش برای اصلاح و صیانت فرهنگ، مطابق ارزشهای شرعی و با استفاده از اقتدار رسمی و مشروع حاکمیت دانست. حاکمیت در مداخله رسمی خود میتواند رفتارها را ضابطهمند سازد و به تبع آن هنجارها و ارزشهایی را حفظ نماید یا تغییر دهد. برای ارزیابی موفقیت این خط مشی در حفظ ارزش و هنجار پوشش اسلامی میان جامعه متدینین و بهبود آن در میان جامعه ناملتزم به شریعت، لازم است تاثیر دیگر عوامل تاثیرگذار براین اهداف را نیز در نظر آوریم. بررسی تغییرات ارزشها و هنجارها در عرصه حجاب و پوشش اجتماعی بدون لحاظ تاثیرات دیگر عوامل تاثیرگذار فرهنگی، و اسناد آنها به خط مشی حجاب الزامی، غیرمنطقی و تبلیغاتی به نظر میرسد.
بازار مصرف فرهنگی جامعه ایرانی در دو دهه اخیر گسترش فزاینده ای یافته و سهم محصولات فرهنگی غیرایرانی در آن افزایش یافته است. این تغییرات از جمله عوامل تاثیرگذار بر هنجارهای پوشش جامعه بهویژه جوانان و نوجوانان بوده است. لذا اگر ارزشهای پوشش اسلامی در جامعه، با تراز مطلوب فاصله دارد، بلکه روند فاصلهگیری در آن مشهود است، دلیل کافی برای نادرستی الزام به حجاب نیست، اما میتواند ناتمامیت این خط مشی برای تحقق اهداف آن را آشکار سازد.
الزام به حجاب قانونی در مرحله شکلگیری اولیه با وجود کاستیهای حقوقی، فقهی و اجرایی، توانست موفقیتهایی را در ارتقاء ارزش و هنجار پوشش اسلامی تحصیل نماید، اما بیتوجهی به تغییرات ساختاری در حوزه فرهنگ عمومی و بسنده کردن به اجرای همان خط مشی در قالبی عمدتا انتظامی، آن دستاوردها را در معرض آسیب قرار داده است. جمهوری اسلامی میبایست سازوکار مناسبی برای ارزیابی مستمر خطمشیهای فرهنگی و اجتماعی براساس اهداف آنها طرح ریزی نماید، تا اجرای آنها در قالبها و زمانهای نامناسب به تضعیف ارزشها و اهداف متوقع از آن خط مشیها نیانجامد.
خط مشی الزام به حجاب قانونی از جمله مواردی است که بر اساس بازخوردها نیازمند بازنگری، اصلاح و تکمیل است. نگارنده در سال جاری مشارکت فعالی را برای تبیین «عقلانیت الزام به حجاب اجتماعی» در میان جامعه دانشگاهی تجربه کردهام و بدین باور رسیدهام که حتی در میان بخش قابل توجهی از جامعه متدین و متشرع نیز الزام به حجاب در جامعه، قانونی غیرعقلایی و تعبدی قلمداد شده، در نتیجه اجرای آن به امری غیرفرهنگی و برخاسته از اراده سیاسی تبدیل شده است. در چنین فضایی مدافعان حجاب قانونی بیش از آنکه به ابعاد فرهنگی و اجتماعی آن توجه داشته باشند، دفاع از آن را به مثابهی کنشی سیاسی و با هدف دفاع از اقتدار نظام اسلامی پیگیری مینمایند. از سوی دیگر، شکاف ارزشی بخشی از جامعه با حاکمیت در موضوع حجاب، دستمایهی کنشگری مخالفان برای کاهش اقتدار اجتماعی و سیاسی حاکمیت شده است.
در بازگشت به فراز آغازین نوشتار، به باور نویسنده مساله امروز جامعه ایرانی «دوگانهی حجاب اجباری و حجاب اختیاری» نیست، بلکه سیاسی شدن حجاب در عرصه اجتماعی است که تا این حد مسالهساز شده است. در این شرایط به نظر میرسد حاکمیت و مردم هر دو در «سیاستزدایی از حجاب و پوشش اجتماعی» همدل و همداستان باشند. بازنگری در .خط مشی حجاب می تواند دلالت ثانویهی آن را که به امر سیاسی معطوف بود کاهش دهد و پوشش اجتماعی را از نماد سیاسی به نماد فرهنگی بازگرداند.”
پاسخ به نوشتار دوم:
“سلام و درود و ارادت فراوان. بسیار ممنونم از لطف شما و ایشان. از نوشتهشان بیشتر این طور به نظرم آمد که با آنچه نوشته بودم مخالفت خاصی ندارند. چون من هم دقیقا حرفم همین است که این بحث سیاسی-حاکمیتی است و ناظر به یک قانون که در ابتدای انقلاب پذیرش بیشتری داشته است تا الان و مثل اصل حجاب بحث فقهی با پشتوانه تاریخی نیست. این که در ابتدای انقلاب این قانون را میشده به صورت حداکثری اجرا کرد علاوه بر جوّ مذهبی جامعه تا حدی از این جهت نیز بوده که به ویژه روشنفکران چپ انقلابی مخالفت با حجاب عمومی در عرصهی اجتماعی را تضعیف انقلابی علیه سرمایهداری میدانستند (نمونهها فراوان است ولی یکی از مشهورترینها خانم هما ناطق است که در ابتدای پیروزی انقلاب تجمع در دانشگاه علیه الزامی شدن حکومتی حجاب را بر هم زده است!) در بحثهای سیاسی-حاکمیتی و تبدیل امور به قانون باید مقتضیات زمانه را در نظر داشت چون اگر قانونی پشتوانه حداکثری مردمی خود را از دست بدهد اجرایش هزینههای سنگین اجتماعی و از جمله ایجاد شقاق در جامعه و نیز دامن زده شدن به هنجارگریزی و قانونستیزی را در پی دارد.”
نوشتار سوم:
“سلام علیکم. چند نکته: این فرد یک کارشناس ارشد فلسفه است و نه یک فقیه و مهم تر از فقیه ولی فقیه. همه این امور را فقها و مخصوصا ولی فقیه می دانند و توجه دارند. علاوه بر این این همه مقدمه و صغری کبری چیدن لازم نیست؛ الان تمام کفر و شرک و نفاق دارد علیه حجاب زن ایرانی حرف میزند و جالب است که هدف و نیتشان هم در لابلای این هجمه رسانه ای پنهان نمانده و تصریح میکنند که این امر پاشنه آشیل جمهوری اسلامی است. جالب است که این آقا با تمام دقت های تاریخی چطور از این هجمه رسانه ای و نیز از جریان آندلس چشم می پوشد؟!!”
پاسخ به نوشتار سوم:
“سلام علیکم و رحمه الله.
در پاسخ به جناب حجهالاسلام…؛ من خودم را کارشناس ارشد فلسفه هم نمیدانم، هیچم و چیزی کم.
ولی یکی دو نکته:
اینکه فقیه یا ولی فقیه چیزی را میداند به این معنا نیست که تصمیم درست هم میگیرد. در مذهب ما چهارده معصوم بیشتر نداریم، در مذهب ایشان نمیدانم تعداد کسانی که هم علم فرابشری و هم عصمت دارند چندتاست. بنابراین همه میتوانند نظر و پیشنهادشان را از سر خیرخواهی و دلسوزی مطرح کنند و اگر اشتباه بود با دلیل رد میشود و اگر درست بود ممکن است بر افق دید و بصیرت دیگران احیانا افزوده شود و به کار رشد خرد جمعی بیاید.
به علاوه خود فقها در بسیاری زمینهها اختلاف نظر دارند. “فقیه میداند” دل بستن به “عنوان” است به جای “علم”.
ضمنا ماجرای آندلس با تفصیلی که معمولا حوزویان ما در ذهن دارند و در مسائل مرتبط به حجاب به آن استناد میکنند مبتنی بر یک رمان تخیلی است که ربط چندانی به اصل واقعهی تاریخی اندلس ندارد. رجوع بفرمایند به تحقیقات آقای رسول جعفریان در این باره.”
تصور نمی کنم درباره این مکاتبات واتس اپی هیچ نیازی به تفصیل باشد. خود مطالب به گمانم گویاست.
نکته دیگر اینکه امیدوارم دوستانی که مقاله اول “پوشش و قدرت” را می خوانند لطف کنند و حتما مقاله دوم را هم بخوانند. در مقاله دوم هم حدیث و شواهد تاریخی آمده است و هم به این نکته اشاره شده که ماجرای حجاب و کشف حجاب در سده های اخیر عمدتا ناظر به روبنده بوده است، به عبارت دیگر یعنی ناظر به پوشش “صورت” بانوان. اگر به همین نکته تاریخی ظریف توجه شود معلوم می شود آن کارشناسی که آمده در صدا و سیما می گوید بدن زن همه اش عورت است جز وجه و کفین، نه فقط حرف مضحکی بر مبنای ذهنی مذکر می زند، بلکه متوجه نیست سده ای پیشتر دقیقا عالمی مسلمان و مدافع حجاب همان وجه/ صورت را عامل تحریک جنسی می دانسته و بر لزوم پوشاندنش اصرار داشته است؛ به عبارت دیگر همانگونه که در مقالات پوشش و قدرت آورده بودم عادات چشم و ذهن مهمترین پشتوانه “عورت” دیدن یا ندیدن اجزاء بدن دیگری است.
محمدمنصور هاشمی
هشتم مرداد 1401