رد کردن و رفتن به مطلب
منو
  • دوست داشتنی‌های من
  • خواندنی ها
  • خبرها
  • نوشته ها و گفته ها
  • دفتر یادداشت های بد
  • شنیدار/دیدار
  • دیدگاه‌های شما
    • دیدگاه‌های شما
    • ارسال دیدگاه
  • درباره نویسنده / درباره سایت
    • درباره نویسنده / درباره سایت
    • زندگی‌نامه و فهرست آثار
    • راه های تماس

محمدمنصور هاشمی

ما کم شماریم

منو

ترامپ و دموکراسی در آمریکا

 

یورونیوز از گروهی از روشنفکران ایرانی سؤالی کوتاه کرده بود: “آیا از ترامپ خوش‌تان می‌آید یا بدتان می‌آید، چرا؟”

پاسخ مرا در ادامه می‌توانید بخوانید. در پایین صفحه لینک مطلب در وبگاه یورونیوز آمده است و همه‌ی پاسخ‌ها را در آنجا می‌توانید ببینید.

 

نظر محمدمنصور هاشمی درباره‌ی دونالد ترامپ

ملاک من برای داوری دربارۀ امور تا جایی که در توان و آگاهی‌ام باشد بر پایۀ خوش‌آمد یا خوش‌نیامد شخصی نیست. هر کدام ما ممکن است به علل مختلف از کسی خوش‌مان بیاید یا نه. مثلا یکی از ساده‌ترین علت‌ها ممکن است تداعی‌های روانشناختی باشد؛ از این قبیل که فلانی شبیه بهمانی است که در کودکی از او مهربانی یا آزار دیده‌ایم و حال آگاهانه یا ناخودآگاه شبیه او را دوست یا دشمن می‌داریم. یا در فرایندی پیچیده‌تر ممکن است ما از فلانی به عللی ولو موجه خوش‌مان نیاید و بعد در نتیجه دشمن او را دوست‌داشتنی بپنداریم. طبیعتا در این سطح از ماجرا نظر من یا دیگری اهمیت معرفت‌شناختی ندارد. پس به گمانم از پسند و ناپسند شخصی و سلیقه‌ای بگذریم و به سراغ رویکردها و عملکردها برویم که دربارۀ آن‌ها امکان گفتگوی سنجشگرانه و داوری خردمندانه بیشتر است.

رویکردها و عملکردهای دونالد ترامپ در مقام دولتمرد کم‌وبیش منسجم است و انعکاس یک گفتمان. در این گفتمان آدمیان نسبت به یکدیگر در سلسله‌مراتبی قرار می‌گیرند که بنیاد آن ظاهرا موفقیت و دستاورد و در باطن میزان قدرت/ثروت است. میان ظاهر و باطن این ارزش‌داوری طولی تفکیک کردم چون کمتر کسی حاضر است آشکارا برای صرف شانس و بخت و اقبال امتیاز خاصی قائل شود و از این جهت نفس برخورداری از ثروت/قدرت به طور معمول چندان ارجی ندارد. اما هنگامی که آن برخورداری پیامد سخت‌کوشی و برنامه‌ریزی و خلاقیت و سازندگی و پیشبرد نفع عمومی تلقی بشود دستاوردی احترام‌برانگیز به نظر می‌رسد.

گفتمانی که ترامپ آن را نمایندگی می‌کند به وضوح مبتنی بر ارزش‌داوری میان آدمیان بر پایۀ برخورداری از ثروت و قدرت است، خواه در سیاست داخلی و خواه در سیاست خارجی. هر چه از این ترکیب دوگانۀ هم‌افزا بیشتر بهره داشته باشید ارزش وجودی‌تان بیشتر است و هر چه کمتر، کمتر. همه آنچه در رویکردها و عملکردهای ترامپ می‌بینیم هیچ چیز جز این نیست. اگر در سیاست خارجی نه فقط به اوکراین که به کل اروپا اهمیت ویژه‌ای نمی‌دهد، اگر به نوع حکومت‌داری اقتدارگرایانۀ پوتین در روسیه همدلانه می‌نگرد، اگر همۀ سیاست‌های داخلی‌اش در جهت کاستن از هزینه‌ها و همۀ سیاست‌های خارجی‌اش با سودای افزودن بر دارایی‌هاست (حتی به قیمت تهدید تصرف بخش‌هایی از سرزمین‌های هم‌پیمانان آمریکا) هیچ‌یک دیوانه‌بازی‌های زودگذر یک خودشیفته‌ بی‌آزار نیست. برنامه‌های جدی خودشیفته‌ای قلدر است که مسئولیت فعلی‌اش و تکیه‌زدن به جایگاه امثال آبراهام لینکلن تجسم قدرت‌ستایی و ثروت‌طلبی بی‌پردۀ گروهی از مردم در روزگار ماست. بی‌سبب نیست که مشاور ذی‌نفوذ این نوع حکومت‌داری ایلان ماسک است. بر طبق آن گفتمان ماسک اوج موفقیت است.

اما چرا با این گفتمان همدلی ندارم و از آن نقادانه سخن می‌گویم؟ این گفتمان مبتنی بر دروغی است که ساخته‌شده تا امر واقع را به امر ارزش‌مند بدل کند.

واقعیت این است که اغلب قریب به اتفاق برخورداری‌های آدمیان نه حاصل کوشش و آفرینشگری آن‌ها به خودی خود که نتیجه‌ تکیه‌زدن این‌ها به امور تصادفی و ناشی از بخت و اقبال است. رؤیای آمریکایی در قیاس با کشورهایی با تحرک اجتماعی کمتر واقعیت است اما با توجه به تصویر خیال‌انگیزی که از آن ارائه می‌شود رؤیافروشی است. به تعبیری معروف در اقتصاد تبدیل صد دلار به صد و ده دلار کار است، ولی تبدیل شدن صدمیلیون دلار به صد و ده میلیون دلار ضرورت است. باز به تعبیری شناخته‌شده در علوم اجتماعی در رقابت‌های اقتصادی الزاما همه در حد تلاش‌شان بهره‌مند نمی‌شوند و غالبا بازی به صورت همه یا هیچ درمی‌آید، یکی می‌برد و دیگری می‌بازد.

افزون بر این‌ها گفتن ندارد که هیچکس هنگام تولدش خانواده‌اش یا میزان برخورداری‌اش از هوش و خلاقیت را انتخاب نکرده است. در چنین دنیایی روایت موفقیت‌ها و دستاوردها فارغ از سرمایه‌ها و پشتوانه‌ها و نیز بدون در نظر گرفتن خیل شکست‌خوردگان کوشا و خلاق و باانگیزه، جعل روایت “شایستگی” است برای توجیه نابرابری. این روایت پیوند ذاتی دارد با دیگر عناصر محافظه‌کارانه و بی‌سبب نیست اگر می‌بینیم در کنار جنسیت‌زدگی مردسالارنه قرار می‌گیرد و نیز نژادپرستی، و در کنار دین‌داری ریاکارانه‌ قدرت‌ستا. مدیریت مطلوب این گفتمان نه سازوکارهای دموکراتیک که اعمال روش‌های اقتدارگرایانه است.

از آنجا که مدیریت‌های اقتدارگرایانه گاه در حل سریع‌تر مشکلات موفق است معمولا در ترکیب با عوام‌زدگی (پوپولیسم) در کوتاه‌مدت کارآمد و مطلوب و فریبنده جلوه می‌کند، اما در درازمدت ماجرا شکل دیگری است. شانس را توانایی فرض کردن، به علم و تخصص و دانش و اندیشه وقعی ننهادن و به ثروت و قدرت غره شدن، به توزیع منصفانۀ امکانات توجه نداشتن و صرف نظر از جنبۀ اخلاقی آن، فایده‌های عملی آن را به یاد نداشتن، احساس شرافت و عزت نفس را در آدمیان در برابر میل‌شان به رفاه و راحتی کوچک شمردن، و آزادی و اهمیت فردفرد انسان‌ها را در سلسله‌مراتب اجتماعی مستحیل کردن، به هیچ روی به کامیابی و شادکامی یک جامعه نمی‌انجامد. از این جهت حکومت‌داری ترامپ و هم‌مسلکانش در نگاه من بیراهه‌ای است که امیدوارم تجدید سازمان جامعۀ مدنی آمریکا آن را رفع کند.

برخلاف کسانی که چشم‌انتظار زوال غرب‌اند تصور می‌کنم مزیت نسبی غرب و بخش مهمی از قدرت نرم آن حاصل محوریت آزادی فردی در جوامع غربی است. این همان چیزی است که چین را به رغم عظمت اقتصادی‌اش در برابر دموکراسی‌های غربی شکننده می‌سازد. از این رو گمان می‌کنم تا وقتی که ترامپ و همفکرانش نتوانسته‌اند فرهنگ آزادی فردی را در آمریکا مخدوش کنند حکومت‌شان چیزی بیش از میان‌پرده‌ای سیاه در دموکراسی آمریکا نخواهد بود.

دونالد ترامپ از نگاه روزنامه‌نگاران، تحلیل‌گران، و پژوهشگران ایرانی

 

 

نوشته شده در نوشته ها و گفته ها

دسته ها

  • خواندنی ها
  • خبرها
  • نوشته ها و گفته ها
  • دفتر یادداشت های بد
  • شنیدار/دیدار
  • دیدگاه‌های شما
  • ارسال دیدگاه
  • درباره نویسنده / درباره سایت
  • زندگی‌نامه و فهرست آثار
  • راه‌های تماس
  • دوست داشتنی‌های من
اجرا شده توسط: منصور کاظم بیکی