رد کردن و رفتن به مطلب
منو
  • دوست داشتنی‌های من
  • خواندنی ها
  • خبرها
  • نوشته ها و گفته ها
  • دفتر یادداشت های بد
  • شنیدار/دیدار
  • دیدگاه‌های شما
    • دیدگاه‌های شما
    • ارسال دیدگاه
  • درباره نویسنده / درباره سایت
    • درباره نویسنده / درباره سایت
    • زندگی‌نامه و فهرست آثار
    • راه های تماس

محمدمنصور هاشمی

ما کم شماریم

منو

جای‌گاه “سیاست‌نامه”

با نگاهی به روزنامه‌نگاری نسل پساانقلاب

دوستان فرهیخته و سروران گرامی، درود فراوان بر شما. بسیار دوست داشتم که در سلسله‌شبهای دل‌انگیز بخارا، در شب ده‌سالگی فصلنامه‌ی سیاست‌نامه، در کنارتان باشم و از گرمای وجود و روشنایی حضورتان نیرو بگیرم. دریغ، شرایطم که مدتهاست خواسته‌هایم را محدود کرده، این بختیاری را از من ربود. امیدوارم این یادداشت -که در حد توان کوشیده‌ام تحلیلی و سنجشگرانه باشد- گواهی باشد بر شوق راستین‌ام برای بودن در کنارتان.    

محمدمنصور هاشمی

 ***

 

اگر بنا باشد به صورتی نمادین برای ورود نسل پساانقلاب ایران به عرصه‌ی مطبوعات تاریخی تعیین کنیم، آن تاریخ بی‌گمان دوم خرداد 1376 است. پرورش‌یافتگان مدارس جمهوری اسلامی کم‌وبیش از میانه‌ی دهه‌ی هفتاد دیگر به سنی رسیده بودند که بتوانند وارد فضاهای کاری جدی بشوند. با دوم خرداد و دولتِ برآمده از آن، فضای فرهنگ رونق و روشنایی تازه‌ای گرفت؛ از جمله روزنامه‌نگاری اهمیت و نفوذ چشمگیری یافت و در میان نسل پساانقلاب آنها که اهل قلم بودند در همکاری با روزنامه‌های آن دوره تجربه‌اندوختن را آغاز کردند.

تا پیش از آن عرصه‌ی مطبوعات غیرحکومتی‌مان را می‌شد دو قسمت کرد: ادبیات و هنر سهم روشنفکری غیردین‌اندیش بود و مباحث نظریِ الهیاتی-فلسفی سهم دین‌اندیشان متجدد. از روزن گشایش‌های پس از دوم خرداد اهل نظری که تا پیش از آن حضور بارزی در سپهر عمومی ایران نداشتند به بازی برگشتند، از هویت‌اندیشان تا دین‌اندیشانِ سنت‌گرا. به این ترتیب در بحث‌های فلسفی و الهیاتی به جای تک‌صدایِ پیشین، مجموعه‌ای از صداها به گوش نسل پساانقلاب رسید. از سوی دیگر نسل پساانقلاب که به سبب زمینه‌ی پرورشیِ متفاوت، الزاماً همانند نویسندگان و هنرمندان نسل پیش نبودند و با دین‌اندیشی خواه‌ناخواه نسبتی بنیادین داشتند، به ادبیات و هنر -از جمله سینما- که تنها مجرای ارتباط فرهنگی ایرانیان با جهان در آن زمان بود، سخت علاقه‌مند بودند و به این حوزه‌ها نیز پرداختند. پیامد طبیعی اینها تغییر در خط‌کشی‌های قبل و نوعی دگردیسی فرهنگی بود. این دگردیسی فرهنگی را نه بخش اصلی حکومت فهمید، نه بخش عمده‌ای از روشنفکرانِ خوکرده به شرایطِ گذشته.

حکومت دگرگونی‌های فرهنگی را معلول دعواهای سیاسی-جناحی خود و نیز تبلیغات خارجی می‌دید. روشنفکران ذی‌نفوذ قبل هم جوانان تازه‌وارد را ابزار دست دیگران می‌شمردند. هر دو گروه نقادی‌های نسل پساانقلاب را نه گویای تحولات فرهنگی-اجتماعی که ناشی از توطئه و خامی این و آن قلمداد می‌کردند. هر دو گروه اشتباه می‌کردند. آنچه اتفاق افتاده بود کاملاً درونی بود، برآمده از دلِ خودِ حکومتِ انقلابی-دینی.

در گیر و دار کشمکش‌های سیاسی، روزنامه‌ها و مجلات آمدند و ‌رفتند. در آن شرایط ناپایدار فرصت آموختن در فضاهای حرفه‌ای کم بود. کاستی‌های روزنامه‌نگاری نسل پساانقلاب ناشی از همین شرایط بود. در عوض امکان تجربه‌اندوختن زیاد بود. آن نسل تجربه‌ها اندوختند و در بحران و برهه‌ای دیگر کاری کردند که در تاریخ مطبوعات ایران به یادگار خواهد ماند.

پس از برخورد قهرآمیز با جنبش سبز در سال 1388 و فروبستگی‌هایِ بسیارِ پس از آن، در اوج تنگناها و ناامیدی‌ها مجله‌ای زاده شد از هر جهت متفاوت که در آن تقریباً همه‌ی توان روشنفکرانه‌ی ایرانِ پساانقلاب در قالب یک مجله کنار هم گرد آمد: “مهرنامه”. انتشار هر یک از شماره‌های اولیه‌ی “مهرنامه” در آن شرایط به راستی اتفاقی فرهنگی بود. “مهرنامه” مجله‌ی نسل پساانقلاب ایران بود با همه‌ی ویژگی‌هایی که در نوشته‌های دیگرم برای آن نسل برشمرده‌ام.

در “مهرنامه” مرزبندی‌های گذشته و ارزش‌داوری‌های پیش چه از حیث موضوعات و چه از حیث اشخاص تغییر کرده بود. باز هم البته بخشی از حاکمیت و بخشی از روشنفکران‌مان درنیافتند آنچه در آینه‌ی “مهرنامه” می‌بینند، خوب یا بد و پسندیده یا ناپسند، بازتاب جامعه‌ی پوست‌انداخته و متکثرمان است.

به مرور زمان و با بازترشدن فضا از دل “مهرنامه” که حاصل نبوغ مطبوعاتی محمد قوچانی به عنوان شاخص‌ترین روزنامه‌نگار نسل پساانقلاب ایران بود، سه نشریه‌ی دیگر زاده شد که به رغم همه‌ی فراز و نشیب‌ها خوشبختانه هر سه تا امروز برقرار است: “اندیشه پویا” به سردبیری رضا خجسته رحیمی، “سیاست‌نامه” به سردبیری حامد زارع و “آگاهی نو” به سردبیری محمد قوچانی.

“مهرنامه” از حیث سبکِ کار مجله‌ای بود پرونده‌محور. در هر شماره چندین بخشِ ویژه درباره‌ی مسائل مختلف سیاسی و فکری و ادبی داشت. این نشریه از حیث صوری، به اقتضای موقعیتِ زمانِ آغازِ انتشار، ترکیبی بود از مقالات تخصصی‌تر و مفصل‌تر با مطالب عام‌تر و روزنامه‌ای‌تر. همچنین از حیث محتوایی، “مهرنامه” و نیز تا دوره‌ای “سیاست‌نامه”، گاه واکنشی بود به تفوق بی‌چون‌وچرای پیشین آنچه “روشنفکری دینی” خوانده می‌شد و در این روند گاهی افراط‌هایی نیز صورت می‌گرفت، مثلاً در قالب تجلیل بیش از حدِ یکی دو تن از هویت‌اندیشان‌مان.

“اندیشه پویا” با آن واکنش‌ها و به‌ویژه با آن هویت‌اندیشان همدلی نداشت، ولی هیچگاه بازتولید مجلات گذشته نشد و به هیچ وجه طنین و رنگ پساانقلابی را از دست نداد. تنها به جای آن هویت‌اندیشانِ مشخص، هویت‌اندیشانی دیگر در آن در کنار دین‌اندیشان نشستند. از حیث صوری “اندیشه پویا” ترکیب پیشگفته را به نفع مطالب عام‌تر و روزنامه‌ای‌تر کنار گذاشت و سبک پرونده‌محور را که با آن صورت سازگارتر بود نیز حفط کرد و رفته‌رفته به نوعی تناسب مطالب و موضوعات دست یافت.

روند “سیاست‌نامه” از حیث محتوایی متفاوت بود. نخست نسبت به دین‌اندیشان واکنش و نسبت به یکی از هویت‌اندیشان شیفتگی داشت، ولی “سیاست‌نامه” نیز نه فقط صبغه که پشتوانه‌ی فکری پساانقلابی داشت و در این فرایندِ ده‌ساله، در این مورد آشکارا به سوی گونه‌ای تعادل و تکامل حرکت کرد. هم چنانکه در آن توجه به شاخه‌های گوناگون علوم انسانی نیز گسترده‌تر شد. از حیث صوری “سیاست‌نامه” متناسب با قطعِ کتاب‌مانندش مقالات تخصصی‌تر و مفصل‌تر را به مطالب دیگر ترجیح داد. و از حیث سبک کار نیز به تدریج پرونده‌محوری در تدوین مجله به‌درستی در “سیاست نامه” کاهش یافت. پرونده‌پردازی سبک مناسبی برای روزنامه‌نگاری خبری-تحلیلی است تا کار به صورت جمعی بهتر و جامع‌تر پیش برود و توجه و علاقه‌ی مخاطب بیشتر جلب بشود. جستار و پژوهشِ نویسندگانِ اندیشه‌ورز و صاحب نظر به خودی خود موضوعیت دارد و صرف نظر کردن از خلاقیت‌ها و دیده‌وری‌های فردی و کنترل موضوعات در قالب پرونده، در درازمدت حاصلی جز به دست داشتن نگاشته‌هایی متکلفانه و کم‌بهره از بینش و آفرینشگری نخواهد داشت.

“سیاست‌نامه” که با همت و هوش حامد زارع بالیده و فرایند مذکور را در جهت تحول و تکامل طی کرده، اینک یکی از بهترین نشریات نظری علوم انسانی در ایران است. نشریه‌ای که درد ایران دارد چون می‌داند که اندیشه و دانش در دنیای واقعی، نه در خلأ پدید می‌آید و نه در خلأ رشد می‌کند. برای ما در اینجا و اکنون، اندیشه و دانش یا با مسائل واقعی ایران پیوند دارد، یا صرفاً مشتی نظریه و داده‌ی از معنا تهی شده و و ناکارآمد است.

حتماً در کارنامه‌ی  ده‌ساله‌ی “سیاست‌نامه” نه تنها کاستی که اشتباه نیز می‌شود یافت. کجا بوده و هست و خواهد بود که کاری انجام بشود و از کاستی و خطا و اشتباه خبری نباشد؟ مهم این است که کاستی‌ها و خطاها را اقتضای کار ببینیم و همدلانه به منظور رفع آنها همراهی کنیم.

از “مهرنامه” -که حامد زارع در آن دبیر سرویس اندیشه بود- تا “سیاست‌نامه” -که سردبیرش است- دیده‌ایم که بخش‌هایی از “پوزیسیون” و “اپوزیسیون”مان در رویارویی با کار دیگران گاه چقدر به هم شبیه‌اند. هر دو گروه بی توهم توطئه نمی‌توانستند تحلیل کنند و بدون تخطئه‌ی جوانی و خامی نمی‌توانستند از خود دفاع کنند. نه به این دقت می‌کردند که اگر مبنا توطئه‌انگاری و جستن نیم‌کاسه به قیمت نادیده گرفتن کاسه باشد، گَردِ این توطئه‌انگاری بر دامن خودشان و موقعیت‌های‌شان راحت‌تر از دیگران می‌نشیند. نه به این توجه داشتند که “جوانان خام” مورد تخطئه، از خودشان وقتی وارد عرصه‌های سیاست و فرهنگ این سرزمین شده‌اند مسن‌ترند. بگذریم از جماعتی که در نظرشان روزنامه‌نگار خوب روزنامه‌نگار مرده است و مشکل‌شان این است که چرا کسانی به جای قهرمان‌بازی‌های انتحاری، کج دار و مریز کارهای فرهنگی می‌کنند. پاسخ آنها را فرزندان نسل پساانقلاب دادند، نسل زِد با شعار “زن، زندگی، آزادی”.

آرزو می‌کنم “سیاست‌نامه” به مثابه کوششی فکری-فرهنگی برای هموارکردنِ راهِ زندگیِ آزادانه در میهن‌مان، بالنده‌تر از پیش بماند. ده سالگی‌اش را به دوست اندیشه‌ورز فرهیخته‌ام حامد زارع شادباش می‌گویم و برای او و همکارانش بهترین‌ها را به دعا می‌خواهم.

و سرانجام؛ این جلسه هم همانند نمی‌دانم چندین و چندین و چندین جلسه‌ی دیگر، به لطف وجود با برکت استاد علی دهباشی عزیز و گران‌مایه برگزار شده است. برای اینکه کلمات از فرط تکرار بی‌خاصیت نشود تنها یک جمله بگویم: علی دهباشی با “کلک” و “سمرقند” و “بخارا” و “شبهای بخارا”یش، بی کمترین مجامله و اغراق، در ایران معاصر “بی‌مانند” است. امیدوارم روزی، به زودی، برای او بزرگداشتی ترتیب داده شود تا من و شما، در کنار هم و با هم، شادمانه و شگفت‌زده درباره‌ی کارنامه‌ی این بی‌مانند دوست‌داشتنی سخن بگوییم.

 

محمدمنصور هاشمی

ششم مهرماه 1404

 

 

 

 

 

نوشته شده در نوشته ها و گفته ها

دسته ها

  • خواندنی ها
  • خبرها
  • نوشته ها و گفته ها
  • دفتر یادداشت های بد
  • شنیدار/دیدار
  • دیدگاه‌های شما
  • ارسال دیدگاه
  • درباره نویسنده / درباره سایت
  • زندگی‌نامه و فهرست آثار
  • راه‌های تماس
  • دوست داشتنی‌های من
اجرا شده توسط: منصور کاظم بیکی