رد کردن و رفتن به مطلب
منو
  • دوست داشتنی‌های من
  • خواندنی ها
  • خبرها
  • نوشته ها و گفته ها
  • دفتر یادداشت های بد
  • شنیدار/دیدار
  • دیدگاه‌های شما
    • دیدگاه‌های شما
    • ارسال دیدگاه
  • درباره نویسنده / درباره سایت
    • درباره نویسنده / درباره سایت
    • زندگی‌نامه و فهرست آثار
    • راه های تماس

محمدمنصور هاشمی

ما کم شماریم

منو

از “دفتر یادداشتهای بد”، مجموعه بیست و دوم

وقتی امور معمولی را می‌کنی مقدس

بعد چاره‌ای نداری جز اینکه هر گندی درش زده می‌شود فقط ماله بکشی.

خانواده نهادی است که عموم آدم ها در آن بزرگ می‌شوند

خوبش خوب است، بدش بد.

ولی

“نهاد مقدس خانواده”

همانجاست که حتی اگر انسان‌ها در آن بیشترین آسیب‌ها را هم ببینند

نمی‌شود درباره‌اش کمترین چیزی گفت.

 

——————————

 

جوری همه از شنیدن خبر قتلی ناموسی متعجب می‌شوند انگار تا به حال از وجود فحش‌های ناموسی در زبان شیرین‌شان خبر نداشته‌اند!

تا وقتی عمل جنسی تنها یک رفتار طبیعی نیست و دور و برش کلی تابو هست

تا وقتی فحشِ جنسی ضربه‌ی نهایی گفتار است

ذهن‌های وسواسی‌ای هم خواهد بود که برای “آبرو” از سر “غیرت” در “نهاد مقدس خانواده” سر دختری یا خواهری یا مادری را ببرد.

به جای تحقیر کسی که خودش به قدر کافی احساس بدبختی و استیصال می‌کند

فکر کنیم خودمان چقدر ذهن و زبان و ضمیرمان عاری از تابو و وسواس است

 

————————-

 

اگر به فرض محال خدا بگوید خلاف درک‌ات از اخلاق عمل کن

خلاف وجدانت

 

با سر تا تهِ جهنم می‌روم

تا درکاتِ دوزخ

با سقوطِ آزاد

 

و به این سقوط افتخار می‌کنم

 

چه منطقی دارند کسانی که می‌گویند اگر خدا به خلاف اخلاق حکم کرد باید حکمش را عمل کرد

جز ترس از قدرت

جز قدرت‌پرستی؟

 

قدرت هیچ حکمی را موجه نمی‌کند

قدرت اصلاً حق نمی‌آورد

 

———–

 

آنها که زیاد دم از ضرورت “عبودیت” می‌زنند

می‌خواهند احساس “الوهیت” نهفته در وجود خودشان را ارضا کنند

 

خدا نیازی به برده‌ی حقیری که برخی می‌خواهند از انسان بسازند ندارد

انسانِ آزادِ خردمند شاهکار آفرینش است

 

——-

 

یعنی شما واقعا فکر می‌کنید خدا “عصبانی” می‌شود؟

 

آنها که متون دینی را تحت‌اللفظی می‌فهمند احمق‌های بدعنقی‌اند که حقارت‌ها و کج‌خلقی‌هایشان را به خدا نسبت می‌دهند

 

خدا اگر “خدا” باشد

شبیه شما نیست

شبیه خداست

 

————-

 

دین زبان مادری معنویت ماست

زبان مادری زبان مادری است

نه می‌شود عوضش کرد، نه می‌شود انکارش کرد

اما می‌شود در آن خلاقیت به خرج داد

 

—————

 

آنکه زیاد سوال می‌کند

یا ناگهان سوال می‌کند

 

به دنبال پاسخ نیست

اصلاً به پاسخ گوش نمی‌دهد

سوال‌کردن برایش موضوعیت دارد، نه طریقیت

 

هر پاسخی را هم در قالبِ پیش‌شنیدار خود قرار می‌دهد

نه می‌شنود، نه می‌فهمد

فقط به دنبال تأیید می‌گردد

 

——————

 

یک توپ را می‌شود از شش جهت دید

یا به عبارت دقیقتر از بی‌نهایت زاویه‌ی دید

 

حقیقت به اندازه‌ی یک توپ هم نیست؟

 

حقیقت طبقِ تعریف “هست”

اما مثل هر “هست”ی می‌شود به آن از زوایای گوناگون نگریست

 

————

 

هر چه پخته‌تر شده باشی

سوال‌هایت کمتر می‌شود

مسأله‌هایت عمیق‌تر

 

آنکه سوال می‌کند

جواب فوری می‌خواهد

 

آنکه دریافتی از جستجوی حقیقت یافته و روش تحقیق و تعمق را فهمیده است

خودش می‌رود در پی درک ژرف‌تر از مسأله‌هایش

 

———–

 

اَدنی دلیل بر نابالغی بسیاری از اهل علم این مملکت اینکه

مثل کودک

به در و دیوار می‌زنند تا اثبات کنند رشته‌ی تحصیلی و کاری خودشان محور علم و عالم هستی است

 

نمی‌بینند والدی سختگیر دارد در سرشان می‌گوید:

بی‌عرضه نباش، نگذار بقیه حق‌ات را بخورند!

 

————-

 

بزرگترین معضل نظام آموزشی ما

سطح پایین “آموزش” نیست

تولید انبوه “مدرک” نیست

کم‌سوادی “استاد”ها نیست

بی‌انگیزگی “دانشجو”ها نیست

 

بزرگترین معضل نظام آموزشی ما

بی‌توجهیِ محض به “بلوغ روانی” است

 

معلم‌ها والدند

دانشجوها کودک

 

از این چرخه‌ی معیوب قدرت

از این دور باطل انتقال اطلاعات

 

دانش و اندیشه و آفرینش

علم و فکر و خلاقیت

حاصل نخواهد شد

 

———–

 

نویسندگی و روشنفکری یا خلاقیت هنری و فکری

رانت دولتی نیست.

هر کس هر چقدر می‌توانسته انجام داده و کسی در این بازی طلبی از کسی نمی‌تواند داشته باشد.

 

فکر می‌کنی فلان نویسنده و بهمان هنرمند، این اندیشمند و آن روشنفکر کارهای بهتری باید انجام می‌داده‌اند، بفرما خودت انجام بده؛ برنامه‌ی آهنگهای درخواستی که گوش نمی‌دهی!

در این بازی هیچکس به ناحق هیچ جایی را نگرفته است؛ نمی‌تواند بگیرد؛ نمی‌شود گرفت.

 

فلانی خوب باشد یا نه، “هست” که خوب و بد را بتوان بر او حمل کرد.

بر معدوم چیزی حمل نمی‌شود.

 

———————-

 

همیشه یک جایی برای این احتمال بگذارید که

کسانی که می‌گویند از چیزی خیلی خیلی خیلی بدشان می‌آید

شاید همان‌ها باشند که در جایی از وجودشان از آن چیز خیلی خیلی خیلی خوششان می‌آید!

 

—————

 

فضل با شعور فرق دارد.

 

کسی که می‌رود زیر پست هنرپیشه‌ای که عکس جلد کتابی فلسفی را منتشر کرده می‌نویسد: “یعنی تو می‌تونی اینو بخونی؟!” احتمالاً کمی فضل دارد، مثلاً در این حد که اسم کتاب را شنیده باشد. ولی لابد آنقدر شعور ندارد که بداند کی و کجا جای بحث فلسفی است و کی و کجا جای امتحان فلسفه گرفتن نیست. یکی هم نیست بپرسد دانشمند عزیز تو به جای کتاب خواندن چرا در شبکه‌های اجتماعی ول می‌گردی تا زیر صفحه‌ی سلبریتی‌ها کامنت بگذاری؟!

شبکه‌ی اجتماعی جای معاشرت است، جای خوش بودن، جای وقت‌گذرانی بی‌عذاب وجدان.

 

من درش نیستم، ولی تو که در آن هستی بد نیست فکر کنی آنجا چه می‌کنی؛ خوش می‌گذرانی یا درگیر فضایی هستی که در آن احساس حسادت و عذاب وجدان و دست نیافتن به چیزهایی که می‌خواهی فقط غیظ‌ت را بیشتر می‌کند؟

با اظهار فضل و خودفروشی در شبکه‌های اجتماعی کسی فیلسوف نمی‌شود، ولی اتفاقاً با تأمل در خویشتن و شعور به خرج دادن امکان فیلسوف شدن هست.

یکی از اولین قدم‌های فلسفه‌ورزی می‌تواند این باشد: الان خوشحالم یا ناراحتم؟ چرا؟

 

——————

 

بعضی‌ها ناگهان فکرشان می‌گیرد.

دقیقاً فقط وقتی خبر انتشار نوشته‌های دیگران را می‌بینند!

عزیزم، لازمه‌ی تفکر، داشتن مسأله و منظر و استمرار است.

هر وقت خیلی تنگت گرفت برو گعده ی روشنفکری برای بقیه مضمون کوک کن

طبق تحلیل ماکس شلر درمان دردت نیست، ولی به هر حال برایت مسکّن که هست!

 

———————-

 

 

مثل دکترِ “آن کال” و پلیسِ “آن کال”

بعضی‌ها در ایران متفکر “آن کال” هستند.

 

در هر لحظه‌ای هر اتفاقی افتاده باشد کافی است رسانه‌ای تماسی با آنها بگیرد و خبرشان کند تا آن‌ها “فکر” “ارائه بدهند”!

نه وقت نیاز دارند

نه هیچ چیز دیگر

تا رسانه ببینند تفکرشان می‌آید!

 

——————–

 

آدم‌های زیادی متواضع

آدم‌های بسیار متکبرِ بسیار ترسو اند

 

——————–

 

واقعیت این است که والدین و دیگر بزرگترها نمی‌توانند به زندگی آدم معنی بدهند

ولی آن‌ها خدایان کودکی‌اند.

خدایانِ تأیید و تکذیب

خدایانِ ارزش‌گذار.

 

پس وقتی می‌میرند

بخش مهمی از از معنای زندگی می‌تواند از دست برود

اگر فرد پیش از مردن آن‌ها

به بلوغ روانی نرسیده باشد.

 

نوشته محمد منصور هاشمی

نوشته شده در دفتر یادداشت های بد

دسته ها

  • خواندنی ها
  • خبرها
  • نوشته ها و گفته ها
  • دفتر یادداشت های بد
  • شنیدار/دیدار
  • دیدگاه‌های شما
  • ارسال دیدگاه
  • درباره نویسنده / درباره سایت
  • زندگی‌نامه و فهرست آثار
  • راه‌های تماس
  • دوست داشتنی‌های من
اجرا شده توسط: منصور کاظم بیکی