رد کردن و رفتن به مطلب
منو
  • دوست داشتنی‌های من
  • خواندنی ها
  • خبرها
  • نوشته ها و گفته ها
  • دفتر یادداشت های بد
  • شنیدار/دیدار
  • دیدگاه‌های شما
    • دیدگاه‌های شما
    • ارسال دیدگاه
  • درباره نویسنده / درباره سایت
    • درباره نویسنده / درباره سایت
    • زندگی‌نامه و فهرست آثار
    • راه های تماس

محمدمنصور هاشمی

ما کم شماریم

منو

یک پیشنهاد سریع (4)

سال هزار و سیصد و هفتاد و یک توسط نشر افق دفتر شعر کوچکی از مرحوم حسن حسینی چاپ شد که توجه علاقمندان را جلب کرد. نام دفتر “گنجشک و جبرئیل” بود و دربردارنده شعرهایی در حال و هوای کربلا. گفتم حالا که در دهه اول محرم‌ایم این کتاب را پیشنهاد کنم. کتاب را همان موقع‌ها برای اولین بار خواندم و هرچند به فضای متاثر از سبک هندی برخی قسمتهای آن چندان علاقه‌ای ندارم، هنوز هم بعضی شعرهایش به گمانم قابل توجه است، از جمله شعرهایی که برای حضرت عباس و حضرت زینب در آن آمده است. جلوی شعر زیر هم با عنوان “رواج صبح” همان موقع‌ها ستاره زده بوده‌ام و شاید الان بی‌مناسبت نباشد اینجا نقل‌اش کنم:

شب
چهار نعل
می‌تاخت

و ستاره‌ها
مفلس می‌شدند

وقتی که در چارسوق لاجورد
سکه‌های اسفنجی
رواجی متراکم داشت

و بحران آفتاب کاسد
در گلوی سوخته باغ
چون کورکی قدیمی
فاسد می‌شد

دست متورم زمین
از بضاعت برهان
خالی بود

پس
گلوی تو
طرح تازه‌ای کشید
بدان گونه
که بنای واژگونه تنزیل
از اساس
متزلزل شد
و شب
شب الکن
با گردش پلک پر رونق تو
از دور آسمان بیرون رفت
و آفتاب
آفتاب بحرانی
بر بام بلند شکفتن برآمد

***

اینک به اختصار
بر پیشانی تواریخ شرقی
باید نوشت:
چه بی‌تکلف تابید
مردی که صبح را همگانی کرد

نوشته شده در خبرها

دسته ها

  • خواندنی ها
  • خبرها
  • نوشته ها و گفته ها
  • دفتر یادداشت های بد
  • شنیدار/دیدار
  • دیدگاه‌های شما
  • ارسال دیدگاه
  • درباره نویسنده / درباره سایت
  • زندگی‌نامه و فهرست آثار
  • راه‌های تماس
  • دوست داشتنی‌های من
اجرا شده توسط: منصور کاظم بیکی