محمود صناعی (1297 – 1364) دانشمندی روشنفکر و روشنفکری دانشمند بوده است، از تبار روشنگران ریشهداری که به پیش بردن فرهنگ و سرزمین خود میاندیشیدند و چاره را نه در ویرانکردنهای شتابزده که در برساختنهای توام با شکیبایی و دانشوری میجستند.
او از پیشگامان روانشناسی و روانکاوی در ایران است، عضو موسسه روانکاوی و همکار آنا فروید در اروپا و بنیانگذار موسسه روانشناسی در ایران. شادروان دکتر محمود صناعی مترجم و مولف کتابهایی در حوزه روانشناسی است که در زمانه خود گامهایی بسیار مهم و ارزشمند در جهت آشنایی ایرانیان با این حوزه از علوم انسانی بوده، از ترجمه “اصول روانشناسی” نرمان ال. مان (1341) گرفته تا ترجمه “فرد در اجتماع” تالیف کرچ و کرچفیلد و بلاکی (1347) تا تالیف “روانشناسی آموختن” (1349).
اما این همه که به جای خود بسیار هم هست همه کارنامه صناعی نیست. او مترجم نه رساله از رسائل افلاطون هم هست و مترجم گزیدهای از نوشتههای فرانسیس بیکن (“نو ارغنون”)، تامس هابز و جان لاک (“آزادی فرد و قدرت دولت” 1338) و مترجم “در آزادی” جان استوارت میل. صناعی در مقام استاد روانشناسی، و روانکاوی دورهدیده میتوانسته است در سطح بینالمللی فعالیت و مشارکت علمی کند، چنانکه مقالاتی به انگلیسی در حوزه کار خود نوشته است، ولی او هدفی بیش از این را دنبال میکرده است. هدف او آگاهی دادن به جامعه خود و “تربیت” بوده است. میدانسته است که به قول ملکالشعرا بهار “بی تربیت، آزادی و قانون نتوان داشت” و او در پی آزادی و قانون و جا انداختن آنها در این فرهنگ و تاریخ و سرزمین بوده است و دغدغه پیشرفت کشور خود را داشته که آن را، در قیاس، عقبمانده مییافته است.
هر کس با آثار صناعی آشنا باشد دغدغههای او را جا به جا در کارهایش دیده است، دانشدوستی و جدیت در کار علم و پژوهش، دلبستگی خردمندانه و عاری از تعصب به فرهنگ ایران و زبان فارسی، آزادیخواهی و عدالتطلبی و تمدندوستی ژرف و انساندوستانه، و نقد و نفی همه تعصبات قالبی و مستبدانه از سویی و همه بیتفاوتیها و بیحمیتیهای غیرمسئولانه از سوی دیگر.
نخستین بار نام محمود صناعی را بیست و چند سال پیش بر روی کتاب “اصول روانشناسی” نرمان مان دیدم در کتابخانه دبیرستانمان. هنوز تغییر رشته نداده بودم و در رشته ریاضی و در مدرسه ما جایی برای علاقه به آن کتاب نبود، ولی من کتاب را امانت گرفتم و از سر و کله زدن با آن لذتی کنجکاوانه بردم و فهمیدم علوم انسانی را چقدر دوست دارم. در این احوال طبعا مترجم کتاب توجهم را جلب نکرد. یک سالی بعد تغییر رشته داده بودم و با سرخوشی و خیال راحت علوم انسانی میخواندم و با پول تو جیبیام و حتی پول ناهاری که باید در مدرسه میخوردم تا میتوانستم کتاب میخریدم و میخواندم. روزی در یک حراجی کتابهای قدیمی کتابی کهنه توجهم را جلب کرد: “مجموعه سخنرانیهای عمومی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران” مربوط به سالهای 1347 -1348. نام مولفان به خط نستعلیق روی جلد آمده بود و من بعضی از آنها و به ویژه اهل ادبیات و فلسفه را میشناختم. فضلالله رضا و سیدحسین نصر و جلال همایی و زریاب خویی و دیگران. کتاب را خریدم و در میان مقالاتش یکی سخت برایم جالب بود و از کل آن مجموعه برای همیشه به خاطرم ماند؛ مقالهای به نام “فردوسی، استاد تراژدی” نوشته محمود صناعی. نویسنده مقاله مفهوم تراژدی را در یونان باستان با توجه به تحلیل ارسطو توضیح داده بود و دو نمونه از کارهای سوفوکل (ادیپ شهریار و آنتیگونه) را بررسی کرده بود و بعد آمده بود سراغ چهار داستان شاهنامه (داستانهای ایرج، فرود، رستم و سهراب، و رستم و اسفندیار) و به زیبایی جنبه تراژیک آنها را برجسته ساخته بود. نویسنده زیبایی ادبی شاهنامه را به خوبی دریافته بود و نشان میداد، و به علاوه جا به جا به پیچیدگیهای روانی شخصیتها و تنشهای ناخودآگاه آنها اشاره میکرد. همان مقاله باعث شد نام “محمود صناعی” در ذهنم حک شود.
صناعی فارسی را هم استوار مینویسد و هم شیرین، نوشتههایش نیز هم آموزنده و اطلاعبخش است و هم نقادانه و تحلیلگر. چهارچوب ارجاعش در وهله اول روانشناسی است اما به هیچ وجه محدود به این حوزه نیست، فلسفه و اقتصاد و سیاست و تاریخ و جامعهشناسی هم هویدا یا ناپیدا در تحلیلهایش حضور دارد. برخورداری از فرهنگ و فضل و عقل سلیم و ذوق سالم ویژگی نوشتههای اوست. این البته طبعا به این معنی نیست که هر چه گفته ورای چون و چراست، واضح است که چنین نیست، اما چون و چرای احتمالی در نوشتههای او، چون و چرا در نوشتههایی بخردانه است که میشود آنها را فهمید و بصیرتهایش را دریافت و با آنها به گفتگو پرداخت.
برخی ترجمههای صناعی در سالهای اخیر گهگاه تجدید چاپ شده است (از جمله مثلا توسط انتشارت هرمس و انتشارات جامی)، اما جای مجموعهای از مقالات او که پیشتر در نشریاتی مانند سخن و یغما چاپ شده و دربردارنده نقد و نظرهای فرهنگی و اجتماعی مرحوم صناعی است واقعا خالی بود. به کوشش دکتر حسن حمیدپور اینک این جای خالی پر شده است و کتابی خواندنی فراهم آمده است از مقالات تالیفی شادروان محمود صناعی با نام “تربیت، آزادی، تفکر علمی”. چقدر اتفاق خجستهای است که روانشناسی جوان به تاریخ روانشناسی در ایران توجه کرده و آثار استاد استادانش را گرد آورده و منتشر نموده است. امیدوارم این توجهها و این گونه فعالیتها هم در حوزه روانشناسی در مورد دیگر اساتید و هم در دیگر حوزههای علوم انسانی در میان اهل فرهنگمان کاملا رایج و معمول شود و رفته رفته تاریخ تکوین علوم انسانی نوین در ایران تدوین گردد.
خوشبختانه با انتشار مجموعه مقالات صناعی، به همت جناب دهباشی 28 شهریور 1394، شب محمود صناعی هم در سلسله شبهای بخارا برگزار شد و در آن یاد و خاطره این استاد پرکار ارجمند گرامی داشته شد.
مقالات کتاب تربیت، آزادی و تفکر علمی به صورت موضوعی ذیل چند بخش از جمله تربیت و جامعه و دانشگاه و روانشناسی و ادبیات گنجانده شده است. چند پیوست مفید هم به کتاب افزوده شده است، از جمله مقالات “از محمود صناعی چه میتوان آموخت؟” نوشته دکتر حسن حمیدپور، “یادی از استاد” نوشته دکتر حبیبالله قاسم زاده، و “به یاد محمود صناعی” نوشته دکتر جلال متینی.
کافی است کسی همان مقاله اول کتاب را که صناعی پنجاه و دو سال پیش (سال 1332) در نقد نظام آموزشی ما نوشته است بخواند و ببیند که متاسفانه در هنوز بر همان پاشنه میچرخد، با این تفاوت که دغدغه آن موقع او دیپلمههای دبیرستانی کمدان و ناکارآمد بوده است و حالا همان وضع در مورد فوق لیسانس و دکتری صادق است! در جای جای کتاب میتوان به انتقادات و تحلیلها و ملاحظاتی برخورد که نه فقط اهمیت تاریخی برای ما دارد بلکه متاسفانه همچنان زنده است و اهمیت بالفعل هم دارد.
امیدوارم نقل چند جملهای از کتاب که هم شور و علاقه، هم شعور و ادراک، و هم گاه طنز گزنده محمود صناعی را دربردارد اهمیت این مجموعه مقالات خواندنی را آشکارتر کند و گذرگاهی شود برای اینکه علاقمندان بالقوه کتاب تربیت، آزادی، تفکر علمی به سراغ آن بروند و از خواندنش بهرهمند شوند.
“قسمت اعظم دانشآموزان ما، از دوازده سال تحصیل چه ثمر بردند و چه آموختند؟ جز خواندن و نوشتن و اطلاعات مبهم و مقدماتی و نامفیدی از کلیه علوم، هنر دیگری نیاموختند…همه این جوانان که اگر اصلا دستگاه تربیتی در کار نبود با روش ساده و بدوی و کهنه سابق برای جامعه عضوهای مفیدی میشدند به مدرسه رفتند و…خود را به کلی از هر کار عاجز دیدند و ناچار دست دریوزگی به درگاه دولت بردند، و دولت کم کم عبارت شد ازدستگاهی که وظیفه اصلیش نان دادن به قربانیهای دستگاه تربیت بود…”(ص28 کتاب).
“انشا چنانکه در مدارس ما تدریس میشود شاید مغشوشترین درسها باشد و شاید هیچ درسی به این بدی تدریس نشود…شاگرد یک سلسله عبارتهای مستعار و جملههای قالبی که هیچ کدام زاده فکر یا عواطف خود او نیستند پشت سر هم ردیف میکند…اما همین شاگرد وقتی بنا شود نامهای…بنویسد…به کلی در میماند…و اگر به همین ترتیب بالا رود و روزی هوس کند استاد دانشگاه شود خواهید دید مطلب ساده علمی را به زبانی معقول و ساده و مفهوم نمیتواند بیان کند…معلم انشا باید به شاگردان اصول منطقی فکر و استدلال را بیاموزد…باید شاگردان را به سختی آگاهانید که لغات و عباراتی را که درست نمیدانند به کار نبرند. باید به آنان آموخت که از قضایا چگونه نتیجهگیری کنند. از همه مهمتر باید به آنان آموخت که بیش از آنچه باید، نگویند؛ بلکه به این وسیله درد ملی پرحرفی و خارج از موضوع صحبت کردن و حاشیه طویلتر از متن نوشتن…کم کم علاج شود” (صص 71 و 73کتاب).
“…طبقه ممتاز جدیدی به وجود آمد که میتوانست مقامات بالاتر را در دستگاه دولت اشغال کند و آن موجود “فرنگ رفته” بود…تحصیل مرتب و منظم در فرنگستان البته مشکل بود…نوع جدیدی از تقلب یعنی تقلب و شارلاتانی علمی رایج شد. حسن که در دانشگاه تهران مثلا فقه و اصول تحصیل کرده بود به پاریس رفت و رسالهای درباره فلان شاعر یزد در عهد امیر تیمور نوشت و با دکتری برگشت. حسین در کالج ویسی واساکی آمریکا بر دیوان عندلیبی ترشیزی حاشیه نوشت و دکتر برگشت…همه این فاضلان برای امرار معاش خویش به دستگاه دولت رو کردند. برای آنها در بازار آزاد شغلی نبود زیرا در بازرا آزاد از آنها میپرسیدند “چه میتوانید بکنید؟” و هیچ کاری از آنها بر نمیآمد…و غولی که دولت نام دارد روز به روز…چاقتر و کندتر…شد و بار آن به دوش ملت روز به روز سنگینتر شد…نوعی خلق و خوی اداری پدید آمد و رواج یافت که شاید از نتایج دیگر کمتر زیانآور نبود. کاراکتر اتکالی اطاعت کورکورانه از مافوق، بی تصمیمی و بی ارادگی و ترسویی و ساختن با خفت و خواری و تملق و چاپلوسی، خلق و خویی بود که استخدام دولت در کسان ایجاد کرد. ” (ص 94-96 کتاب).
تربیت، آزادی و تفکر علمی
(مجموعه مقالات)
نوشته دکتر محمود صناعی
به کوشش دکتر حسن حمیدپور
انتشارات ارجمند
1393