فیلسوف شدن، مثل هنرمند شدن یا هر فرد خلاق دیگری شدن، قاعده و فرمول ندارد. هر فیلسوفی ترکیب منحصر به فردی است از دانش و شمّ و توانایی تحلیل و بیان و انگیزه و دغدغه و عقل سلیم و ذوق. اما مثل همه دیگر زمینههای خلاقیت در مسیر رسیدن به هدف و نیل به آن، برخی شرایط لازم را میتوان تشخیص داد، شرایطی که بدون آنها نمیشود به مراحل بالاتر رفت.
برای فیلسوف شدن یکی از شرایط لازم توانایی تحلیل و بررسی مستدل دعاوی است. این البته فقط یکی از شرایط لازم است. کسی که دانش فلسفی نداشته باشد و با تاریخ حوزه کاریاش آشنا نباشد نمیتواند فیلسوف شود؛ همچنانکه کسی با صرف تحلیل و بدون توانایی ترکیب و تألیف و داشتن خلاقیت در مواجهه با امور نمیتواند فیلسوف شود. این تأکید از این جهت ضرورت دارد تا کسانی فلسفه را با وسواس ذهن اشتباه نگیرند. فیلسوف تحلیلگر ملانقطی نیست و عقل سلیم و شمّ و بینش مفید و کارآمد دارد. ولی به هر حال هیچ کس هم بدون توانایی تحلیل افکار و اندیشهها و نقد و ارزیابی خردپسند آنها و خلاصه بدون استدلالورزی نمیتواند کار فلسفی کند.
استدلالورزی توانایی ذهن است و مانند دیگر تواناییهای آدمی برای رشد و تقویت و شکوفایی آن باید تلاش کرد. استدلالورزی مهارت است و مهارت تنها با ممارست حاصل میگردد؛ مهارت به اصطلاح باید “ملکه” شود. از این جهت هر فیلسوفی همانقدر که نیازمند تسلط به دانش فلسفی است نیازمند ممارست در زمینه استدلالورزی است.
البته مهارت در استدلالورزی الزاما کمکی در حقیقتجویی نمیکند. واقعیت این است که آدمیزاد با پیچیدگیهای روانشناختی خود نیز باید آشنا باشد یا با بستر جامعهشناختی برآمدنش، و شجاعت لازم را برای شناخت و تحلیل همینها هم باید داشته باشد تا فرایند منطقی استدلال حتیالمقدور مفید واقع شود، وگرنه اگر مثلا گرفتار مسائل روانشناختی حلنشده باشیم ممکن است آگاهانه یا ناخودآگاه حتی از توانایی استدلالورزی برای دلیلتراشی و فرار از نتیجهای که نمیپسندیم استفاده کنیم. ولی اگر در کنار کوشش برای مهیا کردن دیگر شرایط، در جهت فراهم کردن توانایی استدلالورزی و تقویت آن نیز گام برداریم قطعا مسیر حقیقتجویی را راحتتر و مطمئنتر طی میکنیم.
برای تقویت توانایی استدلالورزی کتابهای نسبتا زیادی هست، از کتابهای کاملا مقدماتی و مناسب مبتدیان تا کتابهای تخصصیتر و پیشرفته. باید این کتابها را به نحو فعال خواند. یعنی باید در فرایند کتاب مشارکت کرد، مطالب را حلاجی کرد و له و علیه دیدگاهها بحث کرد. این کتابها مثل کتابهای خودیاری در حوزه روانشناسي است: از این کتابها تنها اطلاعات دریافت نمیکنیم بلکه بناست بر اساس آنها مهارتهایی را به دست بیاوریم، برای به دست آوردن این مهارتها لازم است با شکیبایی و ممارست به تمرین بپردازیم و بر ورزیدگی ذهنی خود بیفزاییم.
کتاب مسائل کلیدی فلسفه نوشته جولیان باجینی که با ترجمه حمیده بحرینی منتشر شده کتابی است مفید برای کسانی که میخواهند توانایی فلسفهورزی را در خود تقویت کنند. این کتاب شاید برای مبتدیانی که تازه میخواهند با فلسفه آشنا شوند خیلی مناسب نباشد اما برای کسانی که آشنایی اجمالی با فلسفه دارند و میخواهند علاقه خود را در برخی زمینههای فلسفه محک بزنند و بر تواناییهای ذهنی خود برای استدلالورزی در آن زمینهها بیفزایند بسیار کارآمد و راهگشا میتواند باشد.
مسائل کلیدی فلسفه پنج حوزه از حوزههای مهم فلسفه را در بر میگیرد: نظریه شناخت (معرفتشناسی)، فلسفه اخلاق، فلسفه ذهن، فلسفه دین و فلسفه سیاست. طبعا بهتر است خوانندگان همه فصول کتاب را بخوانند و به ترتیب، ولی اگر کسی مایل نبود به نظم کتاب پایبند بماند و به برخی از این حوزهها بیش از بقیه علاقه داشت و پیش از بقیه پرداخت هم در فهم مطالب خللی به وجود نخواهد آمد، چراکه فصول پنجگانه کتاب مستقل از هم نیز قابل مطالعه و درک است.
حسن کتاب باجینی به نظر من در این است که خواننده را گرفتار تحلیل افراطی و وسواسی نمیکند و مباحث را جوری پیش میبرد که خواننده بصیرتبخشی استدلالورزی درست را حس کند. او در جایی از کتاب (ص151) جملهای حکیمانه و به راستی آموزنده از معلم اول – ارسطو – نقل میکند: “نشانه یک ذهن کارآزموده این است که هرگز بیش از آن چیزی که طبیعت شیء اجازه میدهد انتظار دقت و روشنی ندارد.”
ترجمه خانم حمیده بحرینی (که پیشتر کتابهای پرسیدن مهمتر از پاسخ دادن است و درآمدی جدید به فلسفه اخلاق گنسلر را هم به خوبی به فارسی ترجمه کردهاند) روان است و درست و مفید و خوشایند (صرف نظر از موارد معدودی غلط تایپی یا اشکال ویرایشی که خواننده هوشمند خود متوجه آنها میشود و بهتر است ناشر و مترجم در چاپهای بعد آنها را اصلاح و رفع کنند). علاقهمندان به فلسفهورزی میتوانند با مراجعه به کتاب باجینی و لذت بردن از سر و کله زدن با استدلالهای مطرح شده در آن بر ورزیدگیهای ذهنیشان برای طی طریق تفکر فلسفی بیفزایند.
به قول نویسنده کتاب:
“لازمه فیلسوف بودن این است که متن فلسفی را طوری نخوانیم گویی به حدی موثق است که جز پذیرفتن آن کار دیگری برایمان نمانده است. بلکه باید آن را یکی ازطرفهای گفتگویی محسوب کنیم که خود ما نیز در آن شریکایم. باید موضوع را نقادانه بخوانیم، البته نقدی که سازنده است. باید بین جستجوی نادرستیهای استدلال و جستجوی حقایق و بصیرتهای موجود در استدلال توازن برقرار کنیم…این کتاب کلیدِ درِ برخی از ذخایر فلسفی را به دستتان میدهد. بدین ترتیب شما فقط در آستانه در قرار خواهید گرفت. اما امیدوارم این آستانه آنقدر جذاب باشد که تشویق شوید از آن عبور کنید.”
مسائل کلیدی فلسفه
نوشته جولیان باجینی
ترجمه حمیده بحرینی
نشر نی