صورت آرمانی دموکراسی
گفتگو است،
یعنی تلاش برای فهم دیگری.
تا وقتی گفتگو تنها تلاش برای فهماندن خود به دیگری باشد
دموکراسیای در کار نخواهد بود.
آنچه هست فقط دعوای قدرتِ اعداد است.
ادامه مطلبما کم شماریم
صورت آرمانی دموکراسی
گفتگو است،
یعنی تلاش برای فهم دیگری.
تا وقتی گفتگو تنها تلاش برای فهماندن خود به دیگری باشد
دموکراسیای در کار نخواهد بود.
آنچه هست فقط دعوای قدرتِ اعداد است.
ادامه مطلبدر چشمانداز بیست ساله آمده است:
ایران در 1404 در فلان زمینهها در منطقه اول است.
در الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت آمده است:
در 1444 ایران در بهمان زمینهها در منطقه اول است.
نه کاری به اسطورهی اعداد دارم
نه کاری به نقاشی آرزوها روی دیوار غار
فقط میخواهم بگویم مدرسه که میرفتم فهمیدم نمیتوانم برای شاگرد اول شدن برنامه بریزم،
چون برخلاف نمره و معدل که به خودت مرتبط است، اول شدن امری است نسبی و به برنامههای دیگران هم ربط پیدا میکند.
حالا پرسش سادهام این است که این همه اِل و بل که با کلی هزینه و بودجه نشستهاند با هم اینها را نوشتهاند، دربارهی وضع دیگران علم غیب دارند؟
یا اندازهی منِ بچهمدرسهای هم نمیفهمند؟
یا شاید هم به قول معروف ما را گرفتهاند و رسماً اُسکل گیر آوردهاند، نه؟!
فاجعه فقط وضع فجیع اقتصادی کشور با این برنامهریزان نیست؛
فاجعه اینجاست که مجبورم فکر کنم برای وطن عزیزم سادهلوحان صادق برنامه بریزند بدتر است یا حقهبازهای زرنگ!
ادامه مطلبدانش و تفکر از جایی شروع میشود که کسی به چیزی اعتراضی دارد.
اگر به چیزی اعتراضی نداری
نهایتاً میشوی یک لوح فشردهی پر از اطلاعات!
دیوانهای هست که هر وقت از کار جهان دلخور است
با خدا با فعل جمع حرف میزند
و به او میگوید “شما”!
گمان میکنم حضور دین و معنویت در هر جامعه
مثل نور است
اگر از حدی کمتر باشد
همه جا تاریک میشود
و اگر از حدی بیشتر باشد
چنان چشم را میزند که نتوان دید.
نورانیت محض تاریکی مطلق است؛
چشم ما برای سایهروشن طراحی شده است.
تأکید بر دین و معنویت در یک جامعه حد بهینه دارد
فتیله را زیاد که بالا بکشی دود میکند
ادامه مطلبوقتی امور معمولی را میکنی مقدس
بعد چارهای نداری جز اینکه هر گندی درش زده میشود فقط ماله بکشی.
خانواده نهادی است که عموم آدم ها در آن بزرگ میشوند
خوبش خوب است، بدش بد.
ولی
“نهاد مقدس خانواده”
همانجاست که حتی اگر انسانها در آن بیشترین آسیبها را هم ببینند
نمیشود دربارهاش کمترین چیزی گفت.
ادامه مطلبآنها که به طول زندگی میاندیشند
میخواهند مدت بیشتری را به دنیا چسبیده باشند
آنها که به عرض زندگی میاندیشند
میخواهند با شدت بیشتری در آن تنیده باشند
من به ارتفاع زندگی میاندیشم
میخواهم جوری از فراز سر دنیا گذشته باشم
که ابر بر دشت میگذرد
ماه بر زمین
-با وقار-
-مرتفع-
میخواهم سبُک سفر کرده باشم و شادیآور
مثل قاصدک
اندیشمند بزرگ
آن نیست که ذهنش جرقههای نبوغآمیز دارد
آن است که ذهنش توانایی اداره آن اخگرها و جرقهها را دارد
توانایی روشن کردن شمعی با شمعی، شعلهای با شعلهای، مشعلی با مشعلی
نویسنده بزرگ
آن نیست که در ذهنش آتشفشان دارد
آن است که ذهنش…